162علاوه بر علما و واعظان فاضل، عدهاى از قصهگويان در مساجد يا در كوچهها روى كرسى مىنشستند و براى مردم سخن مىگفتند. اينها ضمن اينكه معلومات كافى نداشتند، از دروغگويى و جعل حديث هم ابايى نداشتند و براى جلب توجه شنوندگان، علاوه بر بيان رسا و فصيح و بر زبان آوردن عبارات مُسّجع و آواز دلنشين، تدابير ديگرى به كار مىبُردند. اين قصهگويان در كوچه و بازار مىنشستند و با گفتههاى به ظاهر جذاب خود مردم را به سوى فتنه، آشوب و خصومت با يكديگر سوق مىدادند، اين وضع گاه چنان شدت مىيافت كه از سوى حاكمان وقت، قصهخوانى منع مىگرديد. در سال 367 هجرى كه نزاع مداوم ميان پيروان مذاهب اسلامى از جمله شيعيان و حنابله، شدت يافت و بغداد و كرخ را به تباهى كشاند، عضدالدوله ديلمى، فرمانرواى شيعى آلبويه آن اوضاع اسفبار را در اثر فتنهانگيزى قصهخوانان دانست و به همين دليل فرمان داد هيچ كس در كنار معابر و در مسجدها و محافل مذهبى به قصهخوانى نپردازد و هركس چنين كند، خونش هدر است. 1
از عوامل ديگرى كه به نزاع ميان حنبلىها و شيعيان كرخ دامن مىزد، كتابها و رسالههايى بود كه توسط افراد سطحىنگر، داراى افكار منجمد و تعصّبهاى افراطى به نگارش درمىآمد و گاه برخى مغرضان در قالب قوّالان مطالبى تحريكآميز از اين كتابها را با بياناتى بليغ و موثر مىخواندند و شعلههاى خشونت و خصومت را با اين كار مذموم خود برمىافروختند. 2
اختلاف شديد بين عناصر شيعى و سنى حنبلى كه در عهد خليفه المقتدر عباسى و قبل از ظهور آلبويه، منجر به تخريب مسجد براثا متعلق به شيعيان در محل تلاقى نهر عيسى و نهر كرخيه در سال 313 هجرى گرديد. در عهد معزالدوله ديلمى برخوردهايى كه ميان كرخىهاى شيعه و مخالفان آنان روى داد، تشديد گرديد. هرچند اين امير آل بويه در آغاز ورود به بغداد، با علنى ساختن و رسمى نمودن شعائر شيعه، تا اندازهاى حساسيت آفريد، اما روح تسامح اين سلسله و ضرورت پرهيز از هرگونه اغتشاش در بغداد، آنان را از مقابله با تعصبهاى طايفه حنبلى مذهب بركنار نگاه مىداشت و حتى در ايجاد محيطى آرامتر مىكوشيدند؛ اما آيين سوگوارى و مراسم مربوط به جشن در روز غديرخم كه اهل سنت هم به جهت اظهار مخالفت، به مقابله با آن مراسم دست زدند، توسط معزالدوله از سال