117در «مجمع» گفته شده: حائر، در اصل، به جاى جمع شدن آب گفته مىشود و مراد از آن، حائر حسين (عليه السلام) است. پس حائر اگرچه در اصل، به معناى محل جمع شدن آب است، اما در كاربرد، معنايى همچون غدير و آبگير با طول و عرض پنج يا پنجاه ذراع ندارد؛ بلكه منظور، زمين صاف و بىسنگلاخ است كه پستى و بلندىهايى دارد. حال آنكه غدير هنگام بارش باران، يا بالا آمدن آب رودخانه و مانند آن، پر آب مىشود. در زمان ما اينگونه است كه در فصل بهار، با ريزش بارانهاى سيلآسا و طغيان رودخانهها، آب به جريان مىافتد و همه زمينهاى مسطح را كه نشيب و فراز دارند، فرامىگيرد. اين سرزمينهاى آبگرفته را عرب، «حَور، حائر و حَير» مىگويد. بارها به چشم خود ديدهايم كه چگونه آب، فاصله ميان سليمانيه و كوفه را به مقدار ده فرسنگ يا بيشتر، فرا مىگيرد و چهبسا از كربلا تا كوفه را نيز شامل مىشود.
اين خشكىها را، در وقت استيلاى آب، «حَور و حائر» مىنامند و پس از خشك شدن نيز به همين نام مىشناسند؛ از باب به كار بردن لفظ مشتق (حائر) در چيزى (يعنى زمينى) كه مبدأ (آن حالت آبگرفتگى) از آن برطرف شده است.
در حقيقت لفظ حَور و حائر، در زبان عرب تا به امروز، درباره زمينى به كار برده مىشود كه آب آن را فراگرفته باشد؛ اگرچه يك مرتبه در فصل بهار، و پس از آن خشك گردد. اما زمينى كه ده يا بيست باع وسعت دارد، هرچند كه آب آن را در بر بگيرد، حَور يا حائر گفته نمىشود. آرى، زمين هموار و چند فرسنگى را كه آب احاطهاش كرده، عرب، هر تكۀ آن را حَور، حائر يا حَير مىگويد.
بنابراين، آنچه در روايات زيارت آمده كه: «سپس بر درگاه حائر بايست» يا «آنگاه به حائر وارد شو» 1و مانند اين، همه نشان مىهد كه حائر، گستردهتر از بارگاه و گنبد و ديوار مسجد، بلكه وسيعتر از ديوار شهر بوده و حتى به چند فرسنگ از هر طرف منتهى مىشده است. پس سخن «مجمع» و ديگر كتابهاى لغت كه مىگويند حائر محدودهاى است كه ديوار زيارتگاه حسينى (عليه السلام) آن را در بر گرفته، خالى از اشكال نيست و به روشنى نادرست مىنمايد.
ب) رواياتى كه با لفظ «عند قبر الحسين» وارد شده است؛ همچون خبر زياد قندى كه