335مشابه اين حرم با اين بناى زيبا و رفيع را در شهرها و كشورهاى ديگر ديد. ما توانستيم از ميان درب نيمهباز حرم، فضاى داخل را تا اندازهاى ببينيم. صحنى بود مربع شكل كه دورش با معمارى ارزشمند و غنى اسلامى تزئين گرديده و ديوارهايى كه روى آن آيات قرآن كريم و گفتههاى بزرگان اسلام با حروف عربى زيبا نوشته شده است.
ما يك روز پيش از عيد نوروز ايرانيان، در كاظمين بوديم. شهر در تكاپو بود و مردمى خوشحال با چهرههايى به تبسّم نشسته. اين فضا در جوار حرم كاظمين رنگ و بوى معنوى گرفته بود. . . خورشيد كمكم غروب مىكند و آخرين پرتوهاى طلايى رنگش را با افتخار به گنبد و بارگاه حرم پيشكش مىكند. وقتى به جادههاى منتهى به حرم مىنگرى، ستارگان درخشانى را مىبينى كه به خورشيد گرمابخش كاظمين پناه مىآورند. ما در راه بازگشت، مردمانى از هر كوى و برزن و از هر نژاد و رنگ با هر زبان و لهجه، عراقى، پاكستانى، افغانى يا از تبّت و مغولستان ديديم كه سواره و پياده، ولى مشتاقانه مىآيند تا معشوق خويش را در آغوش بفشارند. در مسير به عدّهاى برخورديم كه كنار راه، فرش پهن كرده و با نشاط به نماز مشغول بودند. آنان براى اين كار رو به قبله مىايستند. هر كسى را با احساسى متفاوت از ديگرى مىديدى. به راستى مىتوان ادعا كرد كه در هيچ جاى ديگر دنيا مانند اين تنوّع نژادى را نمىيابيم. عربها با چهرههاى جدّى و آن مردانگى كه در نگاهشان موج مىزند و با لباس مخصوص به خود و سلاحى به كمر زده در رفت و آمدند. با دور شدن از كاظمين و عبور از منطقهاى بيابانى، به نخلستان رسيديم كه در ساحل دجله امتداد پيدا مىكند.
نايهولت در كاظمين
نايهولت در كاظمين
جهانگرد هلندى «ليكلاما نايهولت» كه در بين سالهاى 1866 و 1867م در عراق حضور داشت، مدّتى به بغداد آمد و درباره نقاط مثبت و منفى آن بسيار نوشت و خاطرات خود را در ميان اين نوشتهها گنجاند. او مىنويسد:
يكى از پرثمرترين سفرها، سفر به كاظمين بود؛ شهرى كوچك در پنج كيلومترى بغداد كه شيعيان مخلص در اطراف حرم امام كاظم (ع) تأسيس كردهاند. براى رسيدن به كاظمين، از بازار بزرگ بغداد به سوى ساحل در طرف راست دجله