209كار را محمد شاه در سفر به اصفهان در 1255 انجام داد. در 1257ق پس از فوت نصرالله خان قاجار دَولّو، صاحب اختيار منطقه فارس، ناصرالدينميرزا وليعهد وقت به حكومت فارس گمارده شد و فرهادميرزا از سوى او به عنوان نايبالاياله در 24 سالگى به حكومت فارس فرستاده شد. در اين منطقه افراد راهزن و شرور، شهرها، روستاها و راههاى ارتباطى را ناامن كرده بودند و در مواقعى مردم را مورد هجوم وحشيانه خويش قرار داده، به قتل مىرساندند. فرهادميرزا در اولين فرصت، اين ياغيان و راهزنان را دستگير كرد و به مجازات رساند تا سبب عبرت ديگران شود و اهل شرارت، چنان در هالهاى از بيم و هراس قرار گرفتند كه ديگر نتوانستند در اين منطقه شرارت كنند. 1ميرزاحسن حسينى فسايى مىنويسد:
فرهادميرزا در مدت پنج سال ايالت و فرمانروايى بر فارس، اهالى را تربيت نمود و اخلاق رذيله را از ميان برداشت و اخلاق حسنه را به جاى آن گذاشت. تمام مردمان بقاى عمر و دوام ايالت او را از حضرت قادر متعال مسئلت مىداشتند و چون به عزم تهران حركت فرمود، عموم اهل شيراز به عنوان مشايعت، بيشتر از ازدحام ايام استقبال، مجالس، مراكز تجارى، مدارس و بازارها را بسته، از شهر بيرون آمدند؛ سواره و پياده در ركاب فرهادميرزاى عاقل عادل و باذل روانه گشتند. معتمدالدوله در تپه سلام كه تلّ كوچكى بود، از مركب پياده شده روى به جانب قبله كرده، خطبهاى به زبان عربى به عنوان وداع با فصاحت تمام خوانده و با مشايعين خداحافظى نموده به آنان رخصت بازگشت داد. جماعت مشايع با چشم گريان بخشى از آيه 85 سوره قصص را خواندند: (لرادّك الَى معاد) ؛ تو را به وعدهگاهت بازمىگرداند. 2
همين مورخ مىگويد كه معيشت برخى طوايف در فارس، كرمان و يزد، از راه غارت راهزنى و دزدى تأمين مىگرديد و چون برخى واليان از آنان بازخواست مىكردند، سير شرارت خود را عوض مىنمودند، ولى دست از چپاول برنمىداشتند. اما با اقتدار فرهادميرزا، نه تنها از اين اعمال خلاف دست برداشتند، بلكه عدهاى به سوى درستى گام برداشتند و برخى از آنان متنبه گرديدند و فرمانبرى كردند و در دشتهاى فَسا و نقاط ديگر به زراعت مشغول شدند و به جاى آنكه به جماعت زوّار مشهد مقدس، عتبات عاليات و حرمين شريفين حجاز يورش ببرند، چنان در امنيت منطقه مىكوشيدند كه كاروانها در نهايت اطمينان و آرامش از ميانشان مىگذشتند. 3