107قوس صعود را «شوقى» و از درون مىدانند. 1عارف به معرفت لدنّى و افاضى چشم دوخته و در عرفانِ اخلاقى و اخلاق عرفانى و عارفانه نيز نازكانديشىهاى معرفتى و تهذيبهاى سلوكى و طى مقامات معنوى منظور شده است و در كل، منظور ما كتابهايى است كه عرفاى اسلامى در تربيت نفس نوشته و آنرا مقدمۀ كشف و تجرد و رسيدن به كمال شهودى مىدانند؛ چه اينكه در كتب اخلاقى - فلسفى، تربيت نفس مقدمهاى براى تأمل، تعقل و رسيدن به كمال عقلى است و در كتب اخلاقى - عرفانى، شناخت و تهذيب جان و تربيت نفس، مقدمۀ رسيدن به بارگاه قدس ربوبى و شهود خداست. پس سلوك الىالله با پيمودن منازل مرتب و مشخص و با مراقبتهاى سلوكى در رشد تكاملى انسان تفسير و تصوير شده است. البته چنين روشى با پيشينۀ طولانى و با استفادۀ از قرآن و احاديث، به ويژه احاديث على (ع) ، احاديث قدسى و ادعيه و نيايشها به ظهور رسيده است. 2
«اوصاف الاشراف» خواجه را مىتوان در حوزه اخلاق عرفانى تحليل و بررسى نمود. اين كتاب با حجمى كوچك، درونمايهاى محكم و ژرف از مطالب اخلاقى و سير و سلوك را داراست و تمام منازل و مراتب سلوك را در برگرفته است. به تعبير علامه جوادى آملى:
و عارفان كه جهان را بر اساس ظهور اسماى الهى مشاهده مىكنند، اخلاق علمى و سير و سلوك عملى را به گونهاى ديگر تبيين مىكنند؛ ولى اگر حكيم بخواهد بيانهاى عارفان را به قالب فنى درآورد كه هم از آيات و روايات دور نماند و هم از براهين عقل مهجور نباشد، راهى را كه محقق طوسى طى كرده است، مىتواند معيار قرار دهد. خواجه نصيرالدين طوسى در كتاب «اوصاف الاشراف» براى مراحل سير و سلوك، شش باب و براى هر باب، شش اصل ذكر كرده است؛ بهاستثناى آخرين باب كه فناى در حق است و درجات و فصول آن نامحدود و ناپيدا كرانه است. 3
خواجه نصيرالدين طوسى، خود دربارۀ اثرش مىنويسد:
محرر اين رساله و مقرر اين مقاله را بعد از تحرير كتابى كه موسوم است به «اخلاق ناصرى» و مشتمل است بر بيان اخلاق كريمه و سياسات مرضيه بر طريق حكما، انديشه بود كه مختصرى در بيان سير اوليا و روش اهل بينش بر قاعدۀ سالكان طريقت و طالبان حقيقت مبنى قواعد عقلى و سمعى و مبتنى از دقايق نظرى و عملى كه به منزلت لب آن صناعت وخلاصۀ آن فن باشد، مرتّب گردانم. 4