74من او را در سال 346 ه در بغداد ملاقات كردم. مردى بلندقد و خوشلباس بود. او اُمّى و درس ناخوانده بود، اما از حفظ براى شاگردانش حديث ميگفت يا با متكلمين بحث و مناظره ميكرد. 1
اين بزرگوار نزد سلطان سيفالدوله در شهر موصل، با قاضى موصل كه از اهل سنت بود، درباره امامت مناظره كرد، اما او قانع نشد و قرار بر مباهله نهادند. صفوانى نزد سلطان با قاضى مباهله كرد و قاضى از آن مجلس كه بيرون آمد، دچار عارضه تب شد و همان دستى كه با صفوانى مباهله كرده بود سياه و متورم گرديد و خلاصه باعث هلاكت او شد. اين رخداد مهم، هم موقعيت صفوانى را نزد حاكم وقت و عالمان شيعه و سنى بالا برد و هم بر اعتبار و عظمت تشيع و مكتب اهلبيت افزود. 2
تأليفات
درباره صفوان بن مهران گفتهاند او كتابى در اخبار امامان (عليهم السلام) تأليف نموده كه شيخ نجاشى آن كتاب را ديده و از او نام برده است. 3از بررسى و پژوهش در رواياتى كه از اين بزرگوار به يادگار مانده نيز ميتوان گرايش حديثى او را بهدست آورد كه بيشتر رنگ و بوى اخلاقى و مضامين اجتماعى و فقهى دارد. تاريخ رحلت اين مرد بزرگ و اينكه در كدام ديار به ملكوت اعلى پيوسته، معلوم نيست.
رشد و شكوفايى
صفوان بن مهران به سان دهها و صدها محدث ديگر كه در شهر كوفه ميزيستند، دوره نوجوانى و جوانى را در دامن پرمهر و محبت خاندان خود سپرى نمود و چون گام در مرحله عقلانيت و درك درست زندگى و حيات معنوى و فرهنگى نهاد، دل و جانش با شنيدن روايات و آموزههاى دينى كه بهوسيله شاگردان و تربيت شدگان حوزه علمى امام باقر (عليه السلام) همچون زرارهها و محمد بن مسلمها و ابوبصيرها، مجذوب اهلبيت عليهم السلام شد و قلبش شيفته يادگيرى و فهم اين آموزهها و معارف گرديد. او احساس كرد كه براى فراگيرى هر چه بيشتر اين معارف ناب و انسانساز، بايد خود را به سرچشمه زلال و گواراى دانش برساند؛ پس تصميم خود را گرفت در پوشش شغل و كار اقتصادى خود، روانه مدينة الرسول شد؛ جايى كه محبوب و امامش و حجت زمان حضرت امام صادق (عليه السلام) در آنجا زندگى ميكرد و صدها دلداده و شيفته و عاشق علم و حديث به گرد وجود پربركت و فياض آن