164فرسنگ، جاده از كنار و سينۀ كوه جنوبى است. در خارج آبادى بقعهاى است كاشى كه بر اطراف آن، اشجار چند است و قناتى باريك جارى است. زكريا فرزند موسى بن جعفر (عليه السلام) در آن بقعه مدفون است؛ فاتحه خوانديم. 1
توسّلات و روحيه توكل در رفتار و كردارش ديده مىشود. در منزلى از اين بابت تأسف مىخورد كه از درك زيارت عاشورا محروم شده است:
خود را اطمينان مىدادم و اميدوار به زيارت عاشورا بودم و ديدۀ انتظار به راه داشتم. كارپرداز خدمت نواب بالا نوشته بود: آب طرق و مسالك بغداد را گرفته كه جز به قفه (زورق) امكان عبور نيست. دانستم به دليل اين عارضه از درك زيارت عاشورا محروم شدهام. در چادر نشسته بودم و به جاده نگاه مىكردم. هركس از راه عبور مىنمود، تأسف مىخوردم و اگر نسيمى به سوى عتبات عرش درجات وزيدن مىكرد، حالت حرمان خود را به او عرضه مىنمودم. سپاه تحسّر (حسرت) و تأسف هجوم مىآورد و لشكر اندوه مستولى مىگشت و حصا دل [را] تسخير مىنمود. جمعيتى كه همراه بود، قريب سيصد نفر آدم و هفتصد سردواب، دويست سيصد نفر هم زوار سوار و پياده، از راهها همراه گرديده، ولى زياده از دو سه روز نتوانستند تحمل كنند. حاجى ميرزا رحيم، فراش خلوت سركار اقدس شهريارى را اظهار نمودم: اگر ميل رفتن داريد برويد؛ از زيارات مخصوصه بازنمانيد. گفت: آنچه بر شما وارد مىآيد، بر من هم گواراست و اقدام به رفتن ننمود. 2
با وجود مشقات و سختىهاى راه و گرفتارىهايى كه پيشآمده، در پى آن است كه سنتهاى دينى و مناسبتهاى ويژه را به ترتيبى گرامى دارد:
بدى آب و هوا و قلّت آذوقه و كثرت جانور، تراكم نمود. جمعى از نوكرها هم ناخوش شدند. خلاصه [با اين وجود] روز عيد غدير را كه هيجدهم ذىالحجه بود، در سرپلذهاب از شيرينى و شربت و اشرفى، بزمى آراستيم و به فقرا و پيادگان زوّار به رسم عيدى وجوه برّ [عطيه، هديه] قسمت نموديم. 3
با مشاهده هلال ماه محرم تأكيد دارد كه همراهان سوگوارى به راه اندازند:
هلال [ماه] محرم مرئى شد و كوكب تعزيب طالع. . . تمام همراهان [را] در سر شور و شوق تعزيت آمده؛ دو بيرق از شال ترمه بستيم. اول شب تا چهار ساعت