158در ماجراى قيام تنباكو به رهبرى ميرزاى شيرازى در سال 1309 قمرى، عضدالملك رابط ميان شاه و علما بود و موفق شد ناصرالدينشاه را متقاعد كند كه در اين ماجرا احترام زعماى دينى و مراجع تقليد را در نظر گيرد و اجازه ندهد تشكيلات دربارى، از جامعه روحانيت فاصله گيرد. در ماجراى قيام اهالى تهران به رهبرى مجتهد بزرگ آيتالله ميرزا محمدحسن آشتيانى، عضدالملك براى حل منازعه و تأمين نظر آن مرجع عالىقدر و رفع كدورتها به منزل ميرزاى آشتيانى رفت و با او مذاكراتى انجام داد. ميرزاى آشتيانى به وى گفت: ما با افراد دشمنى نداريم و مىخواهيم اين امتياز سلطهآور رفع گردد و نبايد اجازه داد كه مسلمان زير دست بيگانه باشند و عرض و ناموس مسلمين لگدكوب اجانب شود و گويا افراد معترض، اين خواستههاى برحق را به شيوهاى ديگر گزارش دادهاند. عضدالملك هم بر اتحاد مردم تأكيد نمود و افزود: نبايد اجازه دهيم تفرقهاى شكل بگيرد و دشمن از آن بهرهبردارى كند.
او محصول اين مذاكرات را به آگاهى شاه رساند و به ايشان گفت كه علت اساسى جنبش مردم به رهبرى روحانيت، خطاهاى امينالسلطان است. بهعلاوه او حقايق را وارونه به شاه رسانده است. شاه تسليم مىگردد و امينالسلطان را از صدارت اعظمى عزل مىكند و بعد از اظهارات عضدالملك، در تصميمهاى خود درباره علما، از جمله ماجراى تبعيد ميرزاى آشتيانى تجديد نظر مىكند و خود عضدالملك را مأمور مىكند تا روز بعد به محضر اين عالم مجاهد برود و الطاف و خشنودى شاه را به ايشان اعلام نمايد و به عبارت ديگر، از رفتار قبلى دربارۀ علما معذرتخواهى كرده و بگويد ناصرالدينشاه از كردههاى خود نادم گرديده و توبه مىكند. او هم مىپذيرد و مذاكرۀ شب گذشته با شاه را در ديدار با مرحوم ميرزاى آشتيانى تشريح مىنمايد و مىافزايد: هيچ فكر تبعيدى درباره ايشان در بين نبوده و نيست و بايد خاطر علما از هر حيث آسوده باشد. مردمى كه در منزل ميرزا و حوالى خانه زعيم خود بودند، با اين اطمينانهايى كه عضدالملك مىداد و براى آنها سوگندهايى جدى و غليظ ياد مىكرد، از نگرانى بيرون آمدند. 6
در ماجراى نهضت مشروطه، رهبران نهضت در اعتراض به اعمال دستگاه قاجار، به قم مهاجرت كردند و در اين شهر اقامت گزيدند كه به «مهاجرت كبرى» شناخته شد، مهمترين