110
دشمنان امام على (عليه السلام) در پى يافتن مرقد آن حضرت
اسماعيل بن ابان 1به نقل از حارث بن حصيره 2مىگويد: مأمورين حجاج بن يوسف ثقفى محلى در كنار مسجد كوفه را حفر كردند و پيرمردى سپيدموى را يافتند. به حجاج گزارش دادند كه پيكر على بن ابىطالب را در فلانجا يافتيم؛ چه كنيم؟ حجاج به ايشان پيغام داد: يا اشتباه كردهايد يا دروغ مىگوييد. هرچه سريعتر آن ميّت را به قبرش بازگردانيد. او على بن ابىطالب نيست، چون حسن بن على پيكر پدرش را بهسوى مدينه برده است. 3اين ماجرا نشان مىدهد كه بنىاميه تا چه اندازه به دنبال يافتن مدفن و بلكه بهدنبال پيكر مطهر اميرمؤمنان (عليه السلام) بودند.
هشام بن سائب كلبى 4از پدرش نقل مىكند:
روزى گذرم به طايفه «بنى أود» افتاد. مردان اين طايفه به خانوادههاى خود تعليم مىدادند كه چگونه اميرمؤمنان را سبّ و لعن كنند. آنان مىگفتند: رئيس ما با حجاج بن يوسف ثقفى مباحثهاى داشته و در آن پيروز شده. وقتى جريان را جويا شدم، گفتند: وقتى آن شخص بر حجاج بن يوسف وارد شده، مطلبى را از او درخواست كرده، ولى با پاسخ درشت حجاج روبهرو شده و به حجاج گفته است: اينگونه با ما سخن مگوى؛ چون طايفه ما مناقبى دارد كه نهتنها شما طايفه ثقيف آنها را نداريد، بلكه قريش نيز فاقد آن مناقبند و ما به داشتن آنها مباهات مىكنيم! حجاج گفت: شما چه مناقبى داريد؟ رئيس طايفه گفت: ما با اينكه با عثمان دشمنيم، هيچگاه در محافل و مجالس عمومى خود از او بدگويى و غيبت نمىكنيم! حجاج گفت: اين خود منقبت بزرگىاست. رئيس طايفه گفت: تاكنون از ميان ما كسى از دين خدا منحرف نشده است. هيچكس از ما در كنار ابوتراب (اميرمؤمنان) در جنگهايش شركت نكرده، مگر يك نفر كه اين كارش نيز او را از چشم ما انداخت و ما او را از طايفه خود رانديم. هيچيك از مردان ما با زنى ازدواج نمىكند، مگر اينكه از او مىپرسد آيا ابوتراب را دوست دارد و از او به نيكى ياد مىكند يا نه؟ اگر پاسخ مثبت دهد، با او ازدواج نمىكند. هيچ پسرى از ما متولد نمىشود كه نامش على يا حسن يا حسين باشد و دخترى در ميان ما نيست كه نامش فاطمه باشد. زنى از طايفه ما هنگامى كه حسين بن على به سوى عراق آمد، نذر كرد كه اگر خدا او را بكشد، بيست شتر قربانى كند. پس از كشته شدن حسين،