9عقلانى را در ضمن ساحتهاى عاشقانهاش نداشته باشد و تفسير خردپذيرانه را با تأويل عشقگرايانه تحمل ننمايد؟ ! آيا قابل ادراك است كه با پيشفرض تضادبين عقل و عشق بر سبيل انفصال، اعتقاد يابيم كه نهضت امام حسين (ع) عاقلانه است يا عاشقانه؟ و پذيرش هر كدام، پذيرش ديگرى را تنگ وناممكن و محال جلوه دهد؟ به راستى چگونه قابل تصور است كه قيامى هدفدار، مبتنى بر بصيرت تام و تمام، كه همه زمينهها و علل و شرايط لازم و كافى فرهنگى، سياسى و اجتماعى را دارا باشد، بر بنيانهاى عقلانيت الهى و خردپذيرى انسانى از يك سو و عاطفه و عشق و احساس و اشراق از سوى ديگر قرار نگرفته باشد؟ ! از اينروست كه نبايد در معرفت عقل صرف، خويش را زندانى كرد و نه در معرفت شهودى و عرفانى محض گرفتار آمد تا از جلوهشناسىها و وجوه و لايههاى ديگر نهضت امام حسين (ع) بازماند. به همين دليل است كه استاد شهيد مطهرى مىفرمايند:
نهضت امام حسين (ع) يك نهضت چند مقصودى و چندجانبه و چندبُعدى است و علت اين كه تفاسير و تعابير مختلفى در مورد اين نهضت شده است محاذى بودن عناصر دخيل در آن است. . . وقتى بخواهيم به جامعيت اسلام نظر بيفكنيم بايد نگاهى هم به نهضت حسينى بكنيم. مىبينيم امام حسين (ع) كليات اسلام را در كربلا به مرحله عمل آوردهاند و مجسّم كرده است، ولى تجسم زنده و جاندار حقيقى و واقعى، نه تجسم بىروح. انسان وقتى در حادثه كربلا تأمل مىكند، امورى را مىبيند كه دچار حيرت مىشود و مىگويد