207چيزى است كه در اينجا به آن «عجّه» مىگويند و گاه چندان زياد است كه بازار تعطيل مىشود.
سوار ماشين شده، حركت كرديم؛ اما غبار مثل مه همه جا را گرفته بود و تا فاصله چند مترى قابل رؤيت بود. سابقا درباره اين خاك نجف كه از سه تا ده روز به طول مىانجامد، چيزهايى شنيده بودم، اما اين بار به چشم ديدم. خوشاقبالى ما آن بود كه شب آخر اين اتفاق افتاد. فضاى پر از خاك نرم تا نزديك مرز ايران ادامه داشت؛ حتى در اين سوى مرز تا ايلام هم آثار آن ديده مىشد.
دو تاكسى ما را تا مرز آوردند و به دليل خلوتى، كارها به سرعت انجام شد و ما به مهران آمديم. در اداره گذرنامه، مهر خروج ما را ثبت كامپيوترى كردند و با ماشين آقاى عابدى كه جايى در پاركينگ گذاشته بوديم، به سمت ايلام حركت كرديم.
ساعت يك بود كه به ايلام رسيده، به همان ساختمان شبكه امام جواد (ع) رفته، ناهار خورده، خوابيديم و ساعت سه بعد از ظهر به سمت كرمانشاه حركت كرديم. هشت ساعت بعد يعنى ساعت 11 شب (روز دوشنبه 16 خرداد) درست در همان ساعتى كه از قم بيرون رفته بوديم، به قم وارد شديم.
در اين سفر همه ناراحتى ما از آن بابت بود كه به دليل مسائل امنيتى نتوانستيم به زيارت امامان در كاظمين وسامرا برويم و به زيارت از دور اكتفا كرديم.