205وارد خيابان سدره شديم كه روبهروى همان مقام است. در اين خيابان، مغازه و هتلهاى بسيارى بود. در يك كوچه، مقام على اكبر (ع) بود كه نرفتيم. اندكى جلوتر، سر يك كوچه مقام على اصغر (ع) قرار داشت كه بالاى آن نوشته بودند: محل شهادت على اصغر (ع) . از آنجا به بين الحرمين برگشته، وسائل را از امانتدارى گرفتيم و راهى بازارى شديم كه آخرش به خيابان مىرسيد. واقعا خسته بوديم. دوستان برخى چيزهاى كوچك خريدارى كردند و من هم در گوشهاى نشستم. يك لحظه متوجه شدم كه به خواب رفتهام و يكى از رفقا در همان حالت خواب، عكسى از من گرفته است. بازار را تا آخر رفتيم. از اتفاق، خانه راهنماى ما يعنى ماهر در همان حدود بود. مىگفت با مادربزرگش در يكى از همين خانههاى بسيارى قديمى در حاشيه بينالحرمين زندگى مىكند.
به خيابان كه رسيديم، ماشين گرفته، به مركز اطلاعرسانى كربلا رفتيم. دوستان پيشنهاد كردند كه به سوى مرقد حرّ بن يزيد رياحى برويم؛ هم زيارت كنيم و هم نماز ظهر و عصر را آنجا بخوانيم. همين كار را كرديم. هفت كيلومتر فاصله داشت. رفتيم و زيارت كرديم و برگشتيم. ساختمانى دارد و ضريح بسيار كوچكى. حرّ انسان بسيار بزرگى است و كمتر كسى است كه ويژگىهاى آزادىخواهانه او را داشته باشد. مىگويند بعد از واقعه كربلا طايفهاش جنازه او را به اينجا آوردهاند.
آخرين زيارت حرم مطهر اميرمؤمنان (ع)
باز به محل اطلاعرسانى آمده، ناهار خورديم، ساعتى استراحت كرده و به نجف برگشتيم. در آنجا اندكى تأمل كرده، راهى حرم شديم تا براى آخرين بار آن حرم مطهر را زيارت كنيم. سر راه به پاساژ كهنهاى رفتيم. همهاش مغازه عبافروشى و تسبيح و بعضا پارچه بود. عبايى براى خودم خريدم. از نوه آيتالله خويى هم كه آنجا مغازه پارچهفروشى داشت، چادرى گرفتم. دوستان هم چيزهاى ديگرى خريدند. اينجا هر 1650 دينار معادل يكهزار تومان است. وسايل را در ماشين گذاشتيم و به حرم مشرف شديم. هنگام مغرب بود. در همان صحن روى فرشها نماز خواندم. براى اطمينان بيشتر، از طلبهاى محل مدفن حاج شيخ عباس قمى را پرسيدم؛ نمىدانست. گفت: من هم ميهمان هستم و در سوريه درس خواندهام