204سپس به حرم مشرف شديم. ابتدا به زيارت مرقد مطهر امام حسين (ع) رفتيم. زيارت دلچسبى بود. بسيار خلوت، و ما در حالى كه نزديك ضريح ايستاده يا نشسته بوديم، زيارت كرديم. بعد هم به زيارت قبر حبيب بن مظاهر و قتلگاه رفتيم. قبر ابراهيم مجاب هم در همان حاشيه حرم مطهر و داخل رواق است كه آن را هم زيارت كرديم. بر اساس آنچه نوشتهاند، وى نواده امام كاظم (ع) و پسر محمد عابد است. بعد از نماز نشستم و اين چند سطر را نوشتم.
از آنجا بيرون آمده، به سراغ تلّ زينبيه رفتيم. از در قبله كه بيرون آمديم، دست راست، در گوشهاى تل زينبيه است كه ساختمانى است شايد بيش از دويست متر مربع. نماز خوانديم و آقاى مهدوى راد هم بر اساس وعدهاى كه قبلا داده بود، روضهاى برايمان خواند. گريه كرديم. از آنجا به سمت مرقد حضرت ابوالفضل العباس (ع) رفتيم. در بين راه قدرى مهر و تسبيح خريده، به محل امانات سپرديم. بازار كربلا با همه بزرگى، خلوت است و براى آمدن زائران خارجى و بهخصوص ايرانى روزشمارى مىكند. به حرم وارد شده، و زيارت و نماز خوانديم.
به نظرم كربلا بسيار آبادتر از نجف است. آقاى سيد عباس شهرستانى هم مىگفت كه اين دو شهر مثل مشهد و قم است و از اين جهت تشبيه بسيار خوبى است. ساعت يازده بود كه اين مطلب را بعد از نماز زيارت نوشتم و از حرم خارج شديم. از آقاى سيد عباس شهرستانى خوشمان آمد. دوستان مىگفتند به دائيش رفته است.
همراه با آقاى ماهر كه راهنماى ما بود، به سمت محل قطع شدن دستان حضرت ابوالفضل (ع) رفتيم. دو جا بود و نزديك به هم. براى هر كدام جايى بسيار كوچك ساختهاند. اولى بناى جديدش در سال 1997 بوده كه اين تاريخ و نام بانى با كاشى روى خود بنا نوشته شده بود. اين بناى كوچك كنار خيابان ميان يك كوچه واقع شده بود. بناى دوم چسبيده به يك خانه بود. كاشىكارى شده و يك نقاشى هم از صحراى كربلا با كاشى روى ديوار بود؛ با تصوير دست بريده در آن نقاشى.
از آنجا عازم مقام صاحب الزمان (عج) شديم. مسجد بزرگى بود در حاشيه نهر حسينى كه بچهها و مردها در حال شنا در آن بودند. بناى تازه و مدرن و تمييزى بود. جايى بود شبيه به مسجد جمكران يا مسجد سهله. آنجا هم نماز خوانديم و ساعت يازده و ربع بود كه خارج شديم.