33گفته بشود. او فتاواى برخى از علماى شيعه را جمع كرده و آيتالله حكيم را با عبارتهاى تند مورد نقد قرار داده بود. بعد از ماه مبارك كه به نجف رفتم، اول در درس مرحوم آقاى حكيم شركت كردم. مىخواستم ببينم عكسا لعمل ايشان در مقابل اين مخالفتها چگونه خواهد بود. محل تدريس مرحوم آقاى حكيم قبلا در مسجد عمران بود، ولى آن موقع آن مسجد را تعمير مىكردند؛ لذا در اين ايام در مسجد شيخ طوسى تدريس مىفرمود. آن وقتها يك درب مسجد شيخ طوسى به طرف خيابان و درب ديگرش هم به آن كوچه باز مىشد كه مسجد قوام هم در همان جاست. پيش از اين كه درس شروع بشود، دو نفر از شاگردان كه يكى لبنانى و ديگرى ايرانى بود، بلند شدند و عليه آقاى خالصىزاده صحبت كردند. من خيال مىكردم كه حتما آقاى حكيم با اين حرفها تحريك خواهد شد. مرحوم آقاى حكيم عادتشان اين بود كه وقتى به مسجد وارد مىشد، نماز تحيت مسجد را مىخواند. وقتى كه نماز تحيت مسجد را خواند و رفت بالاى منبر، به حرفهاى آن دو نفر خوب گوش داد و وقتى حرفهاىشان تمام شد، آقاى حكيم بدون فوت وقت شروع كرد: بسم الله الرحمن الرحيم، مطلب ما از فلانجا مانده بود؛ از همانجا ادامه مىدهيم. كأنّه اين اشكال را به آقاى حكيم نكرده بودند. ايشان اينطور آدم متينى بود و واقعا به تمام معنا حكيم بود. اين درس اول من بود.
بعد از آن به درس آسيد عبدالهادى شيرازى مىرفتم. آقاى شيرازى در مسجد شيخ انصارى كه مسجد تركها هم به آن مىگويند، تدريس مىكرد. ايشان چشمهايش از بين رفته بود و ديگر نمىتوانست ببيند و خودش مطالعه بكند. درسى كه مىگفت را ابتدا يكى از شاگردان متنش را مىخواند و بعد او تدريس را شروع مىكرد.
به درس مرحوم آقاى خويى هم مىرفتم. آن موقع آقاى خويى رضوان الله عليه منبر نمىرفت. در مسجد خضراء مىنشست و شاگردها دورش جمع مىشدند و ايشان درس مىگفت. ولى مرحوم آقاى حكيم به منبر هم مىرفت.
روش تدريس آقايان نجف را چگونه ديديد؟
من در آنجا نظير درس آيتالله بروجردى رضوان الله عليه را نديدم. به اعتبار اينكه آيتالله بروجردى رضوان الله عليه به مطالب عامه متعرض مىشد، لهذا درسش طولانى بود. نظير درس