32نفر رفتهاند بالاى معبد و مىخواهند معبد را خراب كنند. ولى موقعى كه از اينجا حركت كرديم، در راه شنيدم كه آمريكا به بهانه دفاع از حقوق بشر وآزادى، مانع شده كه معبد اينها در ايران خراب بشود؛ يعنى همه آنحرفها و تلاشها بىنتيجه ماند. نه تنها خراب نكردند، بلكه زمينهاى فراهم شد تا انجمن حجتيه شكل بگيرد. هدف از اين (تشكيل انجمن) ولو اينكه مبازره با بهائيت بود، ولى در واقع با اين كار بهائيت را در ايران تقويت كردند. مثل معروفى است كه مىگويد: «الباطل يموت بترك ذكره» ؛ باطل مىميرد با ترك ذِكرش. ولى وقتى آمدند در مقابل بهايىها يك تشكيلاتى به نام «انجمن ضد بهائيت» به اصطلاح مطرح كردند، اين دو تا فايده براى آنها داشت: اول اينكه خودبهخود در محافل و مجالس مطرح و زنده شدند؛ دوم اينكه يك عده جوانان را جمع كردند و به فروعات مشغول نمودند و از اصول غافل كردند؛ مثلا در حالى كه در هيئت حاكمه، اكثر اعضاى دولت اميرعباس هويدا بهايى بودند، با آنها كارى نداشتند، چون دخالت در سياست محسوب مىشد؛ ولى وقتى يك كارگر بىسواد به خاطر فقر و تأمين زندگى بهايى مىشد، همه افراد انجمن بسيج مىشدند تا او را هدايت نمايند و او را از اين كار بازبدارند! امام خمينى آمد و گفت اول بايد آنها ريشهكن بشوند، آنوقت بهائيت خودبهخود حل مىشود و ديديم كه همينطور هم شد.
با ورودتان به نجف، فضاى عمومى حوزه چگونه بود و در درس كدام يك از آقايان حاضر شديد؟
بنده در ارديبهشت ماه 1334 برابر با اول رمضان 1374 قمرى وارد عراق شدم. در آن ايام حوزه نجف در طول سال حتى تابستانها درسهايش داير بود و فقط ماه رمضان را تعطيل مىكردند؛ بنابراين ورود من مصادف با تعطيلى درسها شد. من هم از فرصت استفاده كردم و نخست به زيارت كاظمين و سامرا مشرف و سپس به كربلا مشرف شدم. چند روزى در جوار حرم امام حسين (ع) بودم كه متوجه شدم يكى از علما به نام آقاى شيخ محمد خالصىزاده، نقدى بر نظرات فقهى آيتالله حكيم نوشته است.
آن موقع مرحوم آقاى حكيم راجع به شهادت ثالثه در رسالهاش به نام «منهاج الصالحين» آورده بود كه «اشهد أنّ اميرالمؤمنين علياً ولىّ الله؛ أشهد أنّ اميرالمؤمنين علياً حجة الله» رمز تشيع است. آقاى خالصىزاده مخالف اين عقيده بود كه شهادت ثالثه در اقامه و اذان نبايد