97
جاده كُليَّه
نام چاههاى قديمى كُليَّه در روايات تاريخى 1 مربوط به قبيله حرب آمده است. حضرت رسول(ص) در زمان هجرت خود از آن عبور كرده است. در اينجا يا جايى نزديك به آن، سراقة بن مالك الكنانى المدلجى پيامبر(ص) را تعقيب كرد و قصد دستگيرى حضرت را نمود، اما پاهاى اسب او در زمين فرو رفت و ايمان آورد و از حضرت اماننامه گرفت. 2
در ساعت ششونيم به سمت شرق، به طرف چاههاى كُليّه به راه افتادم. جاده بين جنگلى كه از درختان السمر كه ارتفاع چندانى ندارند، پيش مىرود. چپ و راست جاده را اين درختان پر كردهاند. گاهى راه به چند شعبه تقسيم شده و راه اصلى گم مىشود. مجبورم اثر ماشينهايى كه براى حمل سنگ مرمر به طرف كوههاى فرسان مىروند را دنبال كنم. از يكى از بلندىهايى كه در اين ناحيه بهطور پراكنده وجود دارد، بالا رفتم و نظرى افكندم. نخلستان دشت كُليَّه را در طرف شمال دشت و در سمت چپ خود ديدم. در طريق زمينى كه هيچ جادهاى در آن نبود، به راه افتادم. در شانزده كيلومترى صعبر به چاههاى كليه رسيدم و كشتزارهاى آن هويدا شد. مردم در آنجا به شكل ابتدايى زراعت مىكنند. خانههاى اهالى به صورت پراكنده بين جنگلهاى السمر به چشم مىخورد كه از چوب و شاخههاى درخت الجريد و الاثل و با ستونهايى از تنه درخت السمر بنا شده است. دهكدههاى بزرگى در اينجا وجود ندارد. آب آشاميدنى تنها از طريق چاهها تامين مىشود و روشنايى برق هم وجود ندارد. مردى از الفوارس را ديدم كه گمان مىكرد من از مأموران دولتى و از وزارت كشاورزى هستم. از وضع كشاورزى منطقه و عدم رسيدگى دولت شكايت كرد. از اطلاعات اين پيرمرد