18باشم كه سخنانم را پذيرفته، از نصيحت من پند گيرى؟ ديدگاه من - كه دوستت هستم - دربارۀ تو چنين است، پس دشمنان تو دربارهات چه مىگويند!
به خدا سوگند در ميان دشمنان تو، افرادى صالح و شايسته و عاقل و دانشمند وجود دارند؛ همانطور كه در ميان دوستان تو، افراد آلوده، دروغگو و نادان زياد به چشم مىخورد».
ابن حجر عسقلانى دربارۀ ابن تيميّه مىگويد:
«و منهم من ينسبه إلى النفاق، لقوله في عليّ ما تقدم - أي أنّه أخطأ في سبعة عشر شيئاً - ؛ و لقوله: أنّه - أى علىّ - كان مخذولاً حيثما توجّه، و أنّه حاول الخلافة مراراً فلم ينلها، و إنّما قاتل للرئاسة لا للديانة؛ و لقوله: أنّه كان يحب الرئاسة ؛ و لقوله: أسلم ابوبكر شيخاً يدري ما يقول، و علىّ أسلم صبيّاً، و الصبيّ لا يصحّ إسلامه؛ و بكلامه في قصة خطبة بنت أبي جهل، فإنّه شنع في ذلك، فألزموه بالنفاق، لقوله9 : و لا يبغضك إلاّ منافق». 1«و بعضى بهخاطر سخنان زشتى كه دربارۀ على عليه السلام بيان داشته است او را منافق مىدانند.
او گفته است: علىبن ابىطالب در هفده مورد اشتباه كرده است. و نيز گفته است: علىبن ابىطالب بارها براى به دست آوردن خلافت تلاش كرد ولى كسى او را يارى نكرد، جنگهاى او براى دين نبود، بلكه براى رياستطلبى بود، اسلام ابوبكر از روى آگاهى بود و اسلام علىبن ابىطالب در دوران طفوليت بود و ارزشى ندارد. نيز خواستگارى على از دختر ابوجهل را نقص بزرگى براى او دانسته است. تمامى اين سخنان موجب شده كه او را منافق بدانند؛ زيرا پيامبر مىفرمايد: كسى جز منافق با تو دشمنى نمىكند».
تقى الدين سُبكى، ابن تيميّه را شخصى بدعتگذار معرفى كرده است. او دربارۀ ابن تيميّه مىگويد:
«لمّا أحدث ابن تيمية ما أحدث في أصول العقائد، و نقض من دعائم الإسلام الأركان والمعاقد، بعد أن كان مستتراً بتبعية الكتاب و السنة، مظهراً