30جهل مردم و جنايت نظام حاكم بر افروخته شده بود، بسوزاند و براى هميشه فكر خود را راحت كند.
اما هنگامى كه آتش به فرمان خدا خاموش گشت و ابراهيم سالم از آن صحنه بيرون آمد، چنان لرزهاى بر دستگاه نمرود وارد گشت كه به كلى روحيه خود را باخت، چرا كه ديگر ابراهيم يك جوان ماجراجو و تفرقهافكن - بر چسبى كه دستگاه نمرود به او مىزدند - نبود، بلكه به عنوان يك رهبر الهى و يك قهرمان شجاع كه مىتواند يك تنه و با دست خالى بر انبوه جباران قدرتمند يورش ببرد، در آمد! و به همين دليل نمرود و درباريانش كه همچون زالو خون مردم بينوا را مىمكيدند تصميم گرفتند براى ادامه حكومت خود با تمام قوا در برابر ابراهيم بايستند و تا او را نابود نكنند از پاى ننشينند.
از سوى ديگر ابراهيم سهم خود را از آن گروه گرفته بود؛ يعنى دلهاى آماده به او ايمان آورده بودند، او بهتر ديد كه با جمعيت مؤمنان و هوادارانش سرزمين بابل را ترك گويد، و براى گستردن دعوت حق به سوى شام و فلسطين و مصر، سرزمين فراعنه، روانه شود، و توانست در آن مناطق حقيقت توحيد را تبليغ نمايد و مؤمنان فراوانى را به سوى پرستش خداوند يگانه بخواند.
آخرين مرحله رسالت ابراهيم
ابراهيم عمرى را به مبارزه با بت پرستى در تمام اشكالش و مخصوصا انسان پرستى گذراند و توانست دلهاى آماده را به نور توحيد روشن سازد و در كالبد انسانها جان تازهاى دمد و گروههاى زيادى را از زنجير خودكامهگان رهايى بخشد.
اكنون بايد در آخرين مرحله عبوديت و بندگى خدا گام نهد و هر چه را دارد در طبق اخلاص بگذارد، و به پيشگاهش تقديم كند.
تا از رهگذر آزمايشهاى بزرگ الهى با يك جهش بزرگ روحانى وارد مرحله امامت و پيشوايى انسانها گردد و مقارن همينحال، پايههاى خانه توحيد يعنى خانه كعبه را برافرازد، و آن را به صورت يك كانون بى نظير خدا پرستى در آورد، و از همه مؤمنان آماده، به كنگره عظيمى در كنار اين خانه عظيم توحيد، دعوت كند.
ماجراى حسادت ساره زن نخستين ابراهيم با هاجر كنيزى كه او را به همسرى اختيار