29خاموش سازد.
اوكه درسفسطهبازى، چيرهدست بود، از ابراهيمپرسيد اگر تواين بتها را نمىپرستى، پس پروردگار تو كيست؟ گفت: همان كسى كه حيات و مرگ به دست او است.
فرياد زد اى بى خبر اين بهدست من است، مگر نمىبينى مجرم محكوم به اعدام را آزاد مىكنم، و زندانى غير محكوم به اعدام را اگر بخواهم اعدام مىنمايم؟!
ابراهيم كه در پاسخهاى دندانشكن، فوق العاده مهارت داشت، با استمداد از قدرت نبوت به او گفت تنها حيات و مرگ نيست كه بهدست خدا است، همه عالم هستى به فرمان اويند، مگر نمىبينى صبحگاهان خورشيد به فرمان او از افق مشرق سر بر مىآورد و شامگاهان به فرمانش در افق مغرب فرو مىرود؟ اگر تو حكمروا بر پهنه جهان هستى مىباشى، فردا اين قضيه را عكس كن، تا خورشيد از مغرب سر بر آورد، و در مشرق فرونشيند.
نمرود چنان مبهوت شد كه توانايى سخن گفتن را در برابر او از دست داد (بقرهآيه 258).
بدون شك ابراهيم مىدانست كه نمرود در ادعاى قدرت بر حيات و مرگ سفسطه مىكند ولى مهارت او در استدلال اجازه نمىداد اين مطلب كه جاى دستاويزى براى دشمن سفسطهباز در آن وجود دارد، تعقيب شود، لذا فورا آن را رها كرد و به چيزى چسبيد كه هيچگونه قدرت دست و پا زدن در آن نداشت!
هجرت ابراهيم
سرانجام دستگاه حكومت جبار نمرود كه احساس كرد اين جوان كم كم به صورت كانون خطرى براى حكومت خود كامه او در آمده و زبان گويا و فكر توانا ومنطق رسايش ممكن است سبب بيدارى و آگاهى تودههاى تحت ستم گردد، و زنجيرهاى استعمار او را سرانجام پاره كنند و بر او بشورند، تصميم گرفت با دامن زدن به تعصبات جاهلانه بت پرستان، كار ابراهيم را يكسره كند و با مراسم خاصى كه در سورۀ انبيا ذكر شده، او را در برابر ديدگان همه در ميان درياى آتشى كه بهوسيله