19جاودانند. پس: وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّٰهِ أَمْوٰاتاً . 1چون اين سه گروه از آيات را از مجموعۀ ديگر جدا كردم، با تعداد معدودى از آياتى روبرو شدم كه پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانانش را به قتال دعوت كرده است. اين آيات، اكثراً حول اين اصل قرآنى است كه چون بىرحمها و ستمگرانِ «سلاح به دست» بخواهند شما را بكشند، دفاع كنيد ولى از حدّ دفاع تجاوز نكنيد كه اگر چنين كنيد، از زمرۀ تعدّىكنندگان خواهيد بود.
در حقيقت دعوت به قتال در چنين آيههايى، پس از تلاشهاى صلحجويانه عمدتاً براى قبولاندن اصل لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ آن هم با تحمّل و شكيبايى و پس از تلاش براى دعوت جبهۀ كفر به ترك زور و جهل و قدرتطلبى، با تحمّل مكرّر غارت اموال مسلمانان، تهديد آنها و حمله و لشكركشى عليه مردمى كه هيچ گناهى جز ايمان به وحدانيّت الهى نداشتند، آن هم پس از هجوم خصمانه، صادر شده است.
تشويق چنين آياتى به قتال، جز دعوت به دفاع نيست. پس:
- فَإِنْ قٰاتَلُوكُمْ ؛ زيرا فَاقْتُلُوهُمْ . 2- وَ قٰاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّٰهِ الَّذِينَ يُقٰاتِلُونَكُمْ وَ لاٰ تَعْتَدُوا . 3موارد و شأن تاريخى نهفته در اين آيات، مربوط به هنگامى است كه قريشىها به سوى مدينه تاختهاند و مسلمانان راهى نداشتند جز اينكه يا كشته شوند؛ يا در برابر كشتهنشدن كه توأم با حفظ نام خداوند شده بود، مقاومت كنند.
وقتى آيات را مىخوانيم و در صحنههاى سيره و تاريخ تفحّص مىكنيم، درمىيابيم كه امر به استقامت براى كشتهنشدن، فرمان قتال نيست؛ بلكه تجويز دفاع در برابر هجوم سفّاكان براى كشتن بيگناهان است. طبيعى است كه در اين حال اگر مهاجمان دست از قتل بردارند، مسلمانان حق ندارند تلاشى كنند كه بر آنان سلطه يابند؛ يا مرتكب