18پس از نيل به اين نتيجه، باز هم انتقادى در ذهنم ايجاد شد. به خود گفتم: اگر چه حرب و غزا در قرآن نيست، ولى جهد و جهاد وجود دارد و به هر حال قرآن، مسلمانان را به قتال ترغيب و تشويق كرده است. قرآن را گشودم تا ببينم آيا اعتراضم درست است؟
به مطالعۀ قرآن نشستم و با تمامى آيهها كه در آن واژۀ قتل بهكار رفته است، آشنا شدم. از اين واژه به 71 صورت و در حدود 170 آيه ياد شده است؛ براى مثال مشتقّاتى چون يقاتل، قاتلوهم و...
كثرت استعمال كلمۀ قتل و همخانوادههاى آن، از طرفى موجب شده كه محقّقان غيرمسلمان به هراس افتند و ايجاد شبهه كنند. به زورمندان و حاكمان تاريخ هم در جوامع مسلمان، شوق و توان داده است.
هر محقّقى در نظر نخست، برق شمشير و سمّ ستوران را زير نور اين واژهها مىبيند.
در اين حال من به خود گفتم:
اگر اين استنباط از قرآن صحيح است، كجا پيامبر و اصحابش، نشستند و تصميم گرفتند و برخاستند و تاختند؟ هر چه در تاريخ حيات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وجود دارد، اين است كه نشستهاند و تصميم گرفتهاند؛ ولى به سوى او و اصحابش تاخته و تازيدهاند.
به بازنگرى در مستندات تاريخى و سيره پرداختم. هر آيهاى كه در آن به قتل و قتال اشاره شده است، با تاريخ و مدلولهاى تاريخى آن محك زدم. چون به طبقهبندى بر حسب موضوع و زمان و مكان پرداختم، يافتم كه اوّلاً بيشترينِ اين آيات، ربطى به وقايع حيات تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله ندارد و مربوط به عبرتهاى تاريخى است. تعدادى ديگر تأكيدهايى مبنى بر مذمّت قتل و هدايت انسانها و جوامع است؛ تا مرتكب قتل نشوند.
همۀ اين آيهها حول اصل عظيم مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسٰادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمٰا قَتَلَ النّٰاسَ جَمِيعاً 1 قرار دارند. چند آيه هم، به هدايت پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحابش مىپردازد و آنان را توجيه مىكند كه مسلمانانى كه مظلومانه و صرفاً به خاطر ايمان الهى و اعتقادات معنوى اسلام، به دست قريشىهاى متعصّب به قتل رسيدهاند، نزد خداوند رحمان،