17هر چه در آيات قرآن تأمّل كردم، به هيچ روى مفهوم تجاوز و تلاش براى اعمال قدرت و گسترش سلطۀ حاكميّت نهفته نيست. وقتى مىگويد: لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ 1 .
دعوت مسلمان بهجهاد با نفساست؛ تا درقبال آزار مشركان، به خويشتندارى و پرهيز از خشم ونفرت ونزاع روى آورند. پساى پيامبر: وَ اصْبِرْ عَلىٰ مٰا يَقُولُونَ وَ... . 2ولى وقتى قريشىها، متعصّبانه و جاهلانه، اصل هميشه جاويد لاٰ أَعْبُدُ مٰا تَعْبُدُونَ 3 را تحمّل نكردند و نخواستند اصل باارزش لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ را پذيرا شوند، صِرف پرستش بتها را فرو نهاده و آزار و ستم و جمعكردن قبايل و تحريك و تهييج متعصّبانه را پيش گرفتند و به تعقيب و تهديد و كشتار اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله شدّت بخشيدند، حقّ دفاع مشروع در واژۀ جهاد نمايان شد؛ جهاد با كسانى كه مورد حمله قرار مىگيرند و ستم مىكشند و به ناحق از خانهها و شهرهايشان بيرون رانده مىشوند. 4و هيچ تصريحى در قرآن وجود ندارد كه مفهوم دفاع را در جهاد تا آن حد توسعه دهد تا مقتضى آن، توسعۀ حكم جهاد به معنى توسعهطلبى و وادار كردن مردم به پذيرش اجبارى اسلام باشد؛ برعكس هر چه در قرآن آمده، شكيبايى و خويشتندارى در قبال اذيّت و آزار متعصّبان نظام جهل و زور است. سپس دعوت به خردمندى، علم، فكر و عمل درست با صبورى فرد و جامعه براى دعوت عارفانه و حكيمانه و موعظۀ نيكو. البتّه اگر در قبال چنين تسامح و تساهلى، متعصّبان زور و جهل به تهاجم پرداختند، آنگاه مسلمانان مجاز به دفاع هستند.
مفهوم دفاع خردمندانه با مضمون همۀ آيات جهاد و نيز مدلولهاى تاريخى آن در سيرۀ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مطابقت دارد. در تمام اين آيهها به تعبير مُفسّر الميزان، اين شرط كه در جهاد «از هر تعدّى و ظلم و جفايى پرهيز شود»، وجود دارد. اگر تعدّى و ظلم در كار نيست، جهاد، دفاع و تلاشى براى صلح است؛ نتيجهاى كه مستندات تاريخى آن را در مدينهشناسى مطرح كردهايم.