11بسيار كوشيد و آنچه از چشم گذشتگان به دور مانده بود، خواه در گردآورى خواه تنظيم، فراهم آورد. بدينگونه بود كه معجمها، مستدركها و جامعهاى متأخر شكل گرفت.
در دوره اخير، مردم براى استفاده و توشه برگرفتن از اين ثروت گرانبها، در زمينههاى علمى و عملى، اندكى درنگ كردند و در تعامل با حديث گردآورى شده به چند دسته تقسيم شدند:
برخى به نقد و گزينش پيشينيان بسنده و به كتابهاى حديث و منابعى كه مورد وثوقشان بود، استناد كردند؛ بهگونهاى كه درصدد بهكارگيرى اصول تازه نقد درباره آنها برنيامدند و به پيروى از گذشتگان در اين موضوع پايبندى نشان دادند؛ بهگونهاى كه در آراى فقهى خويش و احكام شرعى، به تقليد از فقهاى چهارگانه پايبند ماندند. آنان راههاى كسب معارف دينى را به همان چيزى كه گذشتگان به آن رسيده بودند، محدود ساختند؛ بىآنكه از آنها بگذرند يا آنها را به بوته نقد بگذارند.
گروهى ديگر، با شيوه تقليد در منابع به مقابله برخاستند. اينان معتقدند انديشه و نظر بايد آزاد باشد تا جولان دهد و ابداع كند. از اينرو، بر اين باورند باب كوشش و اجتهاد در همه دانشهاى اسلامى باز است. اينان حتى در فقه و شناخت احكام و همه منابع معرفت، از جمله حديث، به تقليد پايبند نيستند؛ چنانكه مذهب فقهى مشخص و تعريف شدهاى كه به آن پايبند باشند، ندارند و مطابق اجتهاد خودشان عمل مىكنند.
در نظر اين گروه، كتابهاى به اصطلاح «صحيح» چندان اهميتى ندارد و هر حديثى را كه به گوششان برسد، با تكيه بر روشهاى نقدى