45
*روايات رجعت
روايات فراوانى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و اهل بيتش درباره اثبات رجعت، از سوى محدّثان و مفسران شيعه در كتابهاى روايى و تفسيرى نقل شده است.
روشن است كه ما به همه اين روايات استدلال نمىكنيم، بلكه به برخى از آنها - كه در منابع فريقين ذكر شده است - اكتفا مىكنيم. بارزترين آنها روايت معروف ابوسعيد خدرى است. وى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل مىكند:
تمام سنتهاى امتهاى قبل را وجب به وجب و ذرع به ذرع پيروى مىكنيد و حتى اگر آنها در سوراخ سوسمارى وارد شده باشند، شما از آنها پيروى مىكنيد. عرض كرديم اى پيامبر خدا، مراد يهوديان و مسيحيان هستند؟ فرمودند: پس چه كسى. 1
پيش از اين گذشت كه رجعت در ميان امتهاى گذشته واقع شده است. مقتضاى حديث اين است كه رجعت در ميان اين امت نيز واقع خواهد شد.
از جمله روايات اين است كه وقتى خبر رحلت پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) ميان مسلمانان منتشر شد، عمر بن خطاب گفت: چه كسى آن شهر را فتح مىكند؟ پيامبر خدا نمىميرد تا اينكه آنها را فتح كنيم; و اگر بميرد، منتظر او خواهيم ماند چنان كه بنىاسرائيل منتظر موسى(عليه السلام)شدند. او همواره مىگفت: پيامبر خدا نمرده است، ولكن به سوى پروردگارش رفت; چنان كه موسى(عليه السلام) رفت و چهل شبانه روز از قوم خويش غايب گشت. سپس به سوى آنها بازگشت بعد از اينكه گفته شده بود كه او مرده است. به خدا قسم، پيامبر خدا بر مىگردد و كسانى كه گمان كنند او مرده، دستها و پاهاى آنها بايد بريده شود. 2
بر اين اساس عمر بن خطاب اولين كسى است كه اعتقاد به رجعت را مطرح كرده است; نه عبدالله بن سبا (شخصيت افسانهاى كه هر