88شيرخوار آمد و از آن سوى بر بازوى حسين (ع) رسيد. آن حضرت تير را بيرون آورد و در همان ساعت، طفل جان بداد. آن سرور، طفل را به مادرش داد و فرمود: بگير فرزند خود را كه از حوض كوثر سيراب گرديد.18
ابوالفرج اصفهانى (356 ه) مى نويسد:
وكان عبدالله بن الحسين يوم قتل صغيراً جائته نشّابۀ وهو فى حجر أبيه فذبحه؛19عبدالله بن حسين [علىاصغر]، هنگامى كه كشته شد، كودكى بيش نبود و او در دامان پدرش نشسته بود كه تيرى به سويش آمد او را ذبح كرد.
شيخ مفيد (413 ه) مى نويسد:
سپس آن حضرت بر در خيمه نشست و فرزندش عبدالله بن حسين كه كودكى بود نزد او آمد و آن حضرت، او را در دامان خود نشاند. مردى از بنىاسد تيرى به سوى او پرتاب كرد كه آن طفل را بكشت. حسين (ع) خون آن كودك را در دست گرفت و چون دستش پر شد، آن را بر زمين ريخت. . . سپس آن كودك را برداشته، در كنار كشتگان خاندان خويش نهاد.20
ابن شهرآشوب (588 ه) معتقد است:
امام حسين (ع) تنها ماند؛ در حالى كه علىاصغر در آغوشش بود؛ پس تيرى به او زدند كه بر گلويش نشست. حسين (ع) خون گلوى او را گرفت و به آسمان انداخت؛ پس چيزى از آن به زمين بازنگشت.21
ابن اثير (630 ه) مى نويسد:
امام حسين (ع) ، فرزند خردسالش، عبدالله را صدا زد و او را در آغوشش نشاند. همان دم، مردى از بنىاسد تيرى افكند و او را ذبح كرد. پس حسين (ع) ، خون آن كودك را گرفت و بر زمين پاشيد.22
سيد بن طاووس (664 ه) معتقد است:
امام حسين (ع) به خيمه آمد و به زينب (ع) فرمود: فرزند خردسال مرا بدهيد تا او را وداع نمايم. پس طفل را گرفت و خواست او را ببوسد؛ ناگاه حرملة بن كاهل اسدى تيرى انداخت كه به گلوى كودك اصابت كرد و او را ذبح نمود. حسين (ع) به زينب فرمود: اين طفل را بگير؛ سپس دستهاى خود را با خون او پر كرد و به آسمان پاشيد و فرمود: اين مصيبتها بر من آسان است، زيرا خدا آن را مىبيند.23
سيد بن طاووس در بيانى ديگر چنين مىنويسد:
زينب (س) كودك را آورد و گفت: اى برادر! اين پسر تو سه روز است كه آبى نچشيده؛ براى او جرعهاى آب بخواه! امام (ع) آن طفل را بر دستش گرفت و فرمود: اى گروه! همانا ياران و اهل بيت مرا شهيد كرديد و اين طفل مانده، در حالى كه از تشنگى هلاك مىشود؛ او را با جرعه آبى سيراب نماييد! امام در حالى كه سخن مىگفت، ناگاه مردى از آنان تيرى انداخت و او را ذبح كرد.24
حال با توجه به اخبارى كه گذشت، كاملاً آشكار مىشود كه گزارشگران و نويسندگان حادثه عاشورا، با گوناگونى روايتهايى كه در چگونگى شهادت و حتى در نام آن كودك دارند، هيچ كدام به محل شهادت او، جز در مقابل خيمهها، اشارهاى نكردهاند. بنابراين اگر قرار باشد محل شهادتى براى آن طفل قرار دهيم، مقابل خيمهگاه حسينى و حوالى آن است كه از آن هم تاكنون آدرسى در مقاتل ديده نشده است.
پى نوشت:
1. وَيا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ مَالًا إِنْ أَجْرِى إِلَّا عَلَي اللَّهِ هود، 29؛ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِى إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ شعرا، 109.
2. اتَّبِعُوا مَنْ لَا يسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهتَدُونَ يس، 21.
3. قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى شوري، 23.
4. وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يوحَى (نجم، 3و 4) .
5. قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ آلعمران، 31.
6. قال رسولالله (ص) : «من أحبني فقد أحب الله» ؛ الزيلعي، تخريج الاحاديث والآثار (762 ه) تحقيق: عبدالله بن عبدالرحمن السعد، دار ابن حزيمه، الرياض، ج1، ص 336.
7. قال رسولالله (ص) : «من أحبّ عليّاً فقد أحبني و من أحبني فقد احبّ الله» ؛ عبدالحسين امينى، راه و روش ما راه و روش پيامبر ماست، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، مكتبة الامام اميرالمؤمنين، تهران، چاپ دوم، 1394ق، ص 31 و 35. و «لايؤمن رجل حتى يحب أهل بيتي بحبّي» (همان) .
8. قال رسولالله (ص) : «ألا ومن زاره (الحسين) فقد زارني ومن زارني فكانما قد زار الله» ؛ ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، ج10، ص 277.
9. شعر از: ملا زمانى.
10. عن ابي عبدالله (ع) : «من زارنا في مماتنا فكانما زارنا في حيوتنا. . .» ، همان، ص 183.
11. ر. ك: جعفر بن محمد بن قولويه، كامل الزيارات، ج12، ص 173.
12. امام هادى (ع) : «اِنّ لله بقاعاً يحبّ أن يدعا فيها فيستجيب لمن دعاه، والحير منها.» ابن شعبه حرّاني، تحفالعقول، ترجمه محمدباقر كمرهاى، تصحيح: علىاكبر غفارى، كتابفروشى اسلاميه، تهران، 1354ش، ص510.