17
چكيده
از مطالب گفته شده، نكات زير را مىتوان استنباط و استخراج كرد:
1. شفاعت نه با توحيد عبادى منافات دارد و نه با توحيد ذاتى؛ زيرا رحمت شفيع، چيزى جز پرتوى از رحمت خدا نيست و انبعاث رحمت و شفاعت هم از ناحيۀ پروردگار است.
2. همانطور كه اعتقاد به مغفرت خدا موجب تجرّى نمىگردد و تنها ايجاد اميدوارى مىكند، اعتقاد به شفاعت هم موجب تشويق به گناه نيست. توجه به اين نكته كه شرط شمول مغفرت و شفاعت، خواست خدا و رضاى اوست، روشن مىكند كه اثر اين اعتقاد تا اندازهاى است كه دلها را از يأس و نوميدى نجات مىدهد و همواره بين خوف و رجاء نگاه مىدارد.
3. شفاعت بر دو نوع است: باطل و صحيح. علت اينكه در برخى از آيات قرآن، شفاعت مردود شناخته شده و در برخى ديگر اثبات شده، وجود دو نوع تصور از شفاعت است. قرآن خواسته است تا اذهان را از شفاعت باطل، متوجه شفاعت صحيح فرمايد.
4. شفاعت، با اصل عمل منافات ندارد؛ زيرا عمل به منزلۀ علّت قابلى و رحمت پروردگار به منزلۀ علت فاعلى است.
5. در شفاعت صحيح، تصور اينكه خدا تحت تأثير قرار گيرد، وجود ندارد؛ زيرا شفاعت صحيح جريانى است از بالا به پايين و در واقع، خداست كه شفيع را به شفاعت برانگيخته است. اگر او شفيع را برنيانگيزد، محال است كه شفاعت كند.
6. در شفاعت و همچنين مغفرت، استثنا و بىعدالتى وجود ندارد. رحمت پروردگار نامحدود است و هر كه محروم بماند از آن جهت است كه قابليت را به كلى از دست داده؛ يعنى محروميت از ناحيۀ قصور قابل است.
7. درخواست شفاعت و رفتن به در خانۀ شفيع، فرار از درِ خانۀ خدا نيست؛ زيرا در غير اين صورت، رفتن به سوى شفيع، رفتن به سوى جهنم است.
8. محال و ممتنع است كه خدا از چيزى راضى باشد، اما شفيع، يعنى پيامبر و امام و. . . از آن راضى نباشد. هرچه مورد رضاى خدا باشد، شفيع نيز به همان راضى است14 و اگر بر فرض، امام حسين (ع) به رضايى غير از رضاى خدا تن بدهد - معاذالله - ديگر امام نيست و اگر انسان با اين توقع به درِ خانۀ او برود، خود امام او را طرد مىكند.
پىنوشتها
1. ر. ك: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج1، عدل الهى، 242 - 265؛ ج26، (ج اول بخش تفسير) ، ص606 - 621. شهيد مطهرى، در عدل الهى، بيشتر به مبانى عقلانى و اصول فلسفى پرداختهاند.
2. (بقره/ 254) ناظر به شفاعت منفى است. ر. ك: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، 26/611.
3. اسراء، آيۀ 71.
4. بقره، آيۀ 26.
5. بقره، آيۀ 7.
6. ر. ك: كلينى، اصول كافى، 2/13 (حديث 3) ؛ التوحيد/322 (حديث 9، متن و پاورقى) .
7. انعام، آيۀ 16.
8. علامه محمدحسين طباطبايى، الميزان، 18/249؛ ر. ك: همان، 6/368.
9. نساء، آيۀ 48، 116.
10. غافر، آيۀ 7.
11. ايمان به رسالت، نبوت، امامت و ولايت، در شفاعت لازم است؛ يعنى اگر كسى از روى كفر و عناد، نبوت و رسالت پيامبر اكرم (ص) و امامت و ولايت امامان اهلبيت (عليهم السلام) را انكار كند و با اينكه حقيقت را درك كرده، اما باز عناد بورزد، شفاعت شامل او نمىشود. اما اگر از قصور و ناآگاهى چنين بود، شفاعت او مانعى ندارد. احاديث فراوانى بر اين مطلب گواهى مىدهند. موحدينى كه عناد نمىورزند و بغض پيامبر اكرم (ص) و اهلبيت (عليهم السلام) او را ندارند و نداشتن ايمان به رسالت و امامت ايشان، از روى قصور بوده، نه تقصير، مشمول شفاعت مىشوند. ر. ك: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، 26/610.
12. انبياء، آيۀ 28.
13. زمر، آيۀ 44.
14. امام حسين (ع) فرموده است: «رضي الله رِضانا اهل البيت» . محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، 44/367؛ ر. ك: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، 26/619.