5
جلد دوم
طليعۀ سخن
ديدار، مقدمۀ «قرب» است و زيارت، عامل «تقرّب»
«زيارت» ، يك عمل تكرارى و بىروح نيست، بلكه گامى در مسير تزكيه و مقدمهاى براى قرب معنوى و همراهى و همروحى با اولياى پاك است كه اسوۀ طهارت و نجابت و شرافتاند.
زائر، نبايد به ظواهر و شكلها و ساختمانها و حرمها و رواقها و در و ديوار و ضريح و آئيه كارى و گنبد و گلدسته چنان بنگرد و در اينها محو شود كه از عظمت و معنويت خود معصومين و مدفونين در حرمهاى مطهّر غافل شود.
زيارتگاه، محيطى پاك و سرشار از صداقت و پاكى است و يادآور كمال و فضيلت و باز دارندۀ از غفلت و رذيلت است.
هر چه ميزانِ پيغمبرشناسى و ولى شناسى و حجت شناسى زائران بيشتر باشد، به همان اندازه نصيب معنوى و رزق روحى آنان از زيارت بيشتر مىشود.
اگر زيارت را نوعى حضور در برابر آينه بدانيم،
اگر زائر، خود را به «ميزان» عرضه مىكند و به «محك» مىزند،
اگر در زيارت، سنجيدن خويش با الگو و مدل و سرمشق مطرح است.
پس زائر بايد پيوسته ارزياب حالات و روحيات و رفتار و عملكرد خويش در عتبات مقدسه و حرمهاى نورانى اولياء الله باشد و زيارت را عاملى براى كاستن از نقايص و عيوب و افزون بر كمالات خويش سازد.
اين است كه زيارت را يك «فرهنگ» مىشناسيم و زائر را رهپوى راه كمال و خودسازى و خودپالايى از كاستىها و رذايل و ناهنجارىهاى رفتارى و تيره جانىها و دل مردگىها.
زيارت، بايد به صورت يك «سنّت سازنده» و «برنامۀ تربيتى» در آيد و زائر را تصفيه كند و شوق تعالى جويى و پاكى طلبى و خدا خواهى را در دل او افزايش دهد.
«عتباب مقدسه» را مىتوان به عنوان «پايگاههاى معنوى» برشمرد، كه زائران را آموزش تقوا و بصيرت و الگوگيرى از زبدههاى عالم آفرينش و رهپويى خداجويان عاشق و عارف مىدهد.
«زيارت» را قدر بدانيم و از زمينههاى فراوانِ تربيتى آن غافل نباشيم. چه در مورد زائران صادق و صاحبدل و با اخلاص، چه در بارۀ دستاندر كاران و متولّيان انجام اين «سنّت اسلامى» كه ريشه در تاريخى هزار و چهار صد ساله دارد.