136
هواى كربلا
نمىرود ز دل برون هواى تو
نهادهام سرِ ادب به پاى تو
تو سرورى و سربلنديام ز توست
خوشم از اين كه گشتهام گداى تو
نوشته نام پاك تو به لوح دل
دلم پر از شميم كربلاى تو
به جام جان نريخت مهرِ ديگرى
از آن دمى كه دل شد آشناى تو
به زخم دل نهاده مرهم غمت
خريدهام به جان خود بلاى تو
تو آفتاب و جلوۀ جمال حق
من عاشقى كه گشته مبتلاى تو
روا بود كه در ره خدا و دين
تمام هستىام شود فداى تو
(جواد محدثى)
قبلۀ ما حرم توست حسين!
اى حسين، اى غم تو همدم ما