36صد و يك صفحهاى به حكومت نوشت و ضمن نصيحت، خواستار اجراى قوانين قرآن شد. به دنبال آن دستگير شد. دو سال زندان بود و آزاد كه شد كتاب ديگرى با عنوانِ «الاسلام غداً» [ اسلامِ فردا ] نوشت و نيز كتاب مفصّلترى كه اسلام را بعنوان روش تربيت، حكومت و جهاد معرفى كرد و باز هم بازداشت و سهسال زندانى شد. 
  وضع فعلى عبدالسلام را پرسيدم، گفت: در خانهاش تحت نظر است و حتى نزديكترين بستگانش هم نمىتوانند به ديدار او بروند. 
  ولى با همۀ سختگيريها، افكار او به مردم مىرسد و صحبتها و پيامهايش بصورت نوار كاسِت و نشريه در سراسر مغرب منتشر مىشود و هواداران زيادى دارد. 
  اين گفتگوى نيمساعته با اظهار اميدوارى براى آگاهى هر چه بيشتر ملتهاى مسلمان و وحدت آنان در فكر و عمل پايان يافت. 
  علاقۀ زيادى نشان مىداد كه اوضاع داخلى ايران را بداند و از تبليغات سوء رسانههاى خارجى نسبت به ايران ناراحت و نگران بود. حتى مسألۀ اغتشاش «اسلام شهر» را شنيده بود و از اينگونه حركتها نگرانى داشت. 
  
    
نقش زبان 
  
  ديگر فرصت بقيع رفتن نبود. مردم دسته دسته به داخل حرم مىآمدند تا براى نماز مغرب آماده باشند. در محوطۀ باز طرف قبله گشتى زدم و دوباره از طرف يكى از درهاى شرقى وارد رواق شدم