15يزيد دستور مىدهد قبل از اينكه خبر مرگ معاويه به مدينه برسد، نامۀ او به دست حاكم مدينه رسيده باشد. او اين چنين برنامه ريزى كرده است تا امام حسين عليه السلام را غافلگير كند. او مىداند كه اگر خبر فوت معاويه به مدينه برسد، ديگر نخواهد توانست به اين آسانى به امام حسين عليه السلام دسترسى پيدا كند.
آيا اين نامه به موقع به مدينه خواهد رسيد؟
پاسى از شب گذشته است. نامهرسانى وارد مدينه مىشود و بدون درنگ به سوى قصر حكومتى مىرود تا با امير مدينه (وليد بن عُتبه) ديدار كند.
نامهرسان به نگهبانان قصر مىگويد:
- من همين الآن، بايد امير مدينه را ببينم.
- امير مدينه استراحت مىكند، بايد تا صبح صبر كنى.
- من دستور دارم اين نامه را هر چه سريعتر به او برسانم. به او خبر دهيد پيكى از شام آمده است و كار مهمّى دارد. 1اميرِ مدينه با خبر مىشود، نامه را مىگيرد و آن را مىخواند. او مىفهمد كه معاويه از دنيا رفته و يزيد روى كار آمده است.
امير مدينه گريه مىكند. اما آيا او براى مرگ معاويه گريه مىكند؟
امير مدينه به خوبى مىداند كه امام حسين عليه السلام با يزيد بيعت نمىكند. گريۀ او براى انجام كارِ دشوارى است كه يزيد از او خواسته است. آيا او اين مأموريّت را خواهد پذيرفت؟
امير مدينه خود را ملامت مىكند و با خود مىگويد: «ببين كه رياست دنيا با من چه مىكند.
آخر مرا با كشتن حسين چه كار». 2او سخت مضطرب و نگران است و مىداند كه نامهرسان منتظر است تا نتيجه كار را براى يزيد ببرد. اگر از دستور يزيد سرپيچى كند، بايد منتظر روزهاى سختى باشد.