14دوست دارند.
مگر مردم شام جز پول و آرامش چيز ديگرى مىخواستند؟ يزيد، مردم شام را به خوبى مىشناخت؛ بايد جيبشان پر شود تا بتوان به راحتى بر آنها حكومت كرد. با پول مىتوان كارهاى بزرگى انجام داد. حتى مىتوان مردم را دوستدار يك حكومت كرد.
يزيد مطمئن مىشود كه مردم شام، او را يارى خواهند كرد. بدين ترتيب، فكرش از مردم اين شهر آسوده شده و فرصتى پيدا مىكند كه به فكر مخالفان خود باشد. به راستى آيا مىشود آنها را هم با پول خريد؟
او خوب مىداند كه مردم عادى را مىتواند با پول بخرد، امّا هرگز نمىتواند امام حسين عليه السلام را تسليم خود كند. معاويه هم خيلى تلاش كرد تا شايد بتواند امام حسين عليه السلام را با وليعهدىِ يزيد موافق نمايد، امّا نتوانست.
تا زمانى كه معاويه زنده بود، امام حسين عليه السلام وليعهدىِ يزيد را قبول نكرد و اين براى يزيد، بزرگترين خطر است. يزيد خوب مىداند كه امام حسين عليه السلام اهل سازش با او نيست.
اگر امام حسين عليه السلام در زمان معاويه، دست به اقدامى نزد، به اين دليل بود كه به پيمان نامۀ صلح برادرش امام حسن عليه السلام ، پاىبند بود.
در همان پيمان نامه آمده بود كه معاويه، نبايد كسى را به عنوان خليفۀ بعد از خود معرفى كند، امّا معاويه چند ماه قبل از مرگ خود، با معرفى جانشين، اين پيمان نامه را نقض كرد.
يزيد مىداند كه امام حسين عليه السلام هرگز خلافت او را قبول نخواهد كرد، پس براى حل اين مشكل، دستور مىدهد تا اين نامه براى امير مدينه (وليد بن عُتبه) نوشته شود: «از يزيد به امير مدينه : آگاه باش كه پدرم معاويه، از دنيا رفت. او رهبرى مسلمانان را به من سپرده است. وقتى نامه به دست تو رسيد حسين را نزد خود حاضر كن و از او براى خلافت من بيعت بگير و اگر از بيعت خوددارى كرد او را به قتل برسان و سرش را براى من بفرست». 1