162به پاهايشان بسته بودند در ميان كوچهها و بازارهاى كوفه مىكشيدند. اباعبدالله خبر مرگ مسلم را كه شنيد، چشمهايش پر از اشك شد ولى فوراً اين آيه را تلاوت كرد: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجٰالٌ صَدَقُوا مٰا عٰاهَدُوا اللّٰهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضىٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مٰا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً 1 .> 13. زباله:
امام حسين(ع)همراه كاروان خود شنبه 23 ذىحجه به زباله رسيدند. اين منزلگاه روستاى آبادى بود كه بازار آن در جاهليت معروف بوده و در آن دژى و مسجدى متعلق به بنىاسد وجود داشته است و برخى گويند كه علت تسميه آن به زباله اينبوده است كه زمين آن آب را حفظ مىكرده است و برخى ديگر معتقدند كه تسميه آن به علت وجود شخصى به عنوان >زباله بنت مسعر< بوده است و آوردهاند كه در اين منزل خبر شهادت عبدالله بنيقطرالحميرى، مسلمبن عقيل و هانىبن عروه رسيد و آن حضرت آن خبر را براى اصحاب بيان كردند و فرمودند: خبر ناگوار و جانسوزى به ما رسيده و آن اينكه مسلمبن عقيل، هانىبن عروه و عبدالله يقطر حميرى به شهادت رسيدهاند و شيعيان كوفه ما را بىيار و بىياور گذاشتهاند، هركس از شما خواهد، مىتواند بازگردد و بر او ملامتى نيست چرا كه تعهدى نداشته است.
همراهان بىوفاى امام(ع)از گرد او پراكنده شدند و از راست و چپ راه بيابان را پيش گرفتند و تنها همان كسانى كه از مدينه همراه امام(ع)بودند با تعداد كمى از مردان ديگر كه در راه به امام ملحق شده بودند، باقى ماندند.