160مدتى جنگيد تا بر زمين افتاد، ابا عبدالله الحسين(ع)خودش را بر بالين زهير رساند و فرمود:>لا يبعدنك الله يا زهير! و لعن الله قاتليك لعن الذين مسخوا قردۀ و خنازير<(اى زهير خداوند تو را از ما دور نگرداند و خداوند قاتلان تو را لعنت كند و به لعنتى گرفتار كند كه مسخشدگان و خوك و ميمون بهآن دچار شدند.<
در زيارت ناحيه، خطاب به زهير چنين مىخوانيم:>السلام على زهيربنالقين البجلى القائل للحسين و قد اذن له فى الانصراف، لاوالله لا يكون ذلك ابدا اترك ابن رسول الله اسيرا فى يد الاعدا و انجوا انا لا ارانى الله ذلك اليوم< يعنى:>و سام بر زهيربنالقين بجلى كه در هنگام رفتن به ميدان جنگ به امام حسين(ع)فرمود:به خدا سوگند هرگز چنين نخواهد شد كه من فرزند رسول خدا را به صورت اسير در دست دشمنان رها كنم و خود را نجات دهم، خداوند چنين روزى را به من نشان ندهد.<
12.ثعلبيه:
امام در روز جمعه 22 ذىحجه وارد ثعلبيه شد و اين نام از نام شخصى به نام >ثعلبه بن مزيقا< از بنىاسد گرفته شده است و امام حسين(ع)شب را در اين منزل ماند. مردى نصرانى بهنام وهب با مادرش مسلمان شد و همراه او رهسپار كربلا شدند. در ثعلبيه بود كه خبر شهادت مسلمبن عقيل و هانىبن عروه را بهامام دادند. امام حسين عليهالسلام در بين راه شخصى را ديدند كه از طرف كوفه مىآمد.(در زمين عربستان جاده و راه شوسه نبوده كه از كنار يكديگر رد بشوند. بيابان بوده است و افرادى كه در جهت خلاف هم حركت مىكردند، با فواصلى از يكديگر رد مىشدند.) لحظهاى توقف كردند بهعلامت اينكه من با تو كار دارم و مىگويند اين شخص امام حسين عليهالسلام را مىشناخت و از طرف ديگر حامل خبر تاسفبارى بود. فهميد كه اگر نزد امام حسين برود، از او خواهد پرسيد كه از كوفه چهخبر و بايد خبر بدى را به ايشان بدهد و لذا راهش را كج كرد و