87
حكومت اميرالمؤمنين عليه السلام
بعد از بيست و پنج سال روى گردانى از على عليه السلام و كنار گذاشتن حديث غدير و پس از آنكه جامعۀ حجاز و عراق به علّت بىلياقتى حاكمان، دچار تحيّر شدند، مردم به اميرالمؤمنين عليه السلام روى آرودند. حضرت، ضمن سخنرانى در جمع كثيرى از مردم، فرمود:
«اگر نبود حضور حاضران و اتمام حجّت به وسيلۀ آنان، ريسمان شتر خلافت را به گردنش مىانداختم تا هر جا كه خواهد برود.» 1آغاز حكومت آن حضرت، سال 35 هجرى و انتهاى آن، سال 40 بود. اين دولت كريمۀ پنج ساله، داراى ويژگىهايى است كه به بخشى از آنها اشاره مىشود:
1 . زندگى آن حضرت از نظر مادى و اقتصادى، در اين مدّت از عمرش، به مانند پايينترين و ضعيفترين اقشار جامعه بود.
«وَ لَقَدْ وُلِّيَ النَّاسَ خَمْسَ سِنِينَ فَمَا وَضَعَ آجُرَّةً عَلَى آجُرَّةٍ...». 2«در اين 5 سال، آجرى بر روى آجر قرار نداد و زمينى را نخريد و درهم و دينارى بر جاى نگذاشت.»
خود آن حضرت مىفرمايد:
«به خدا سوگند آن قدر جبّۀ خود را پينه زدم تا آنكه از پينه زننده خجالت كشيدم و كسى به من گفت: آيا بعد از اين همه، آن را از خود دور نمىكنى؟» 3