24درياى نجف به ترّاده، 1 سوار شديم، طرف سماوات 2 رو به مشرق رفتيم.
سه ساعت از شب رفته، نزديك به تپهاى است كه مذبح جناب امام حسين عليه السلام مىگويند هست، تراده را نگاه داشتند، شب را در آنجا بوديم تا طلوع سفيده، [سپس] راه افتاديم.
چهار ساعت از روز رفته، رسيديم به شفاطه، دهى است كنار شط كه جسر بستهاند و قلعهاى ساختهاند كه قريب به يكصد نفر عسكر از سرباز و سواره در آنجا منزل دارند.
حاكم آن ده رفته بود ميان ايل 3 عسكر و تا ماليات از ايليات بگيرد و جسر را باز كرده [كنند]،
تراده را از كنار شط، ترادهچىها مىكشيدند، تا سه فرسخ زير شفاطه مانده، آنجا شب شده، شش ساعت از شب رفته، ميان تراده خوابيديم. اول سفيده نماز خوانده، راه افتاديم.
چهار ساعت از روز نهم ذىالقعده كه شد، آمديم به سماوات. قصبهاى است كه حجّاج آنجا جمع مىشوند. محمد امير حاج، برادر «مطعب» كنار شط چادر زده، به قدر يكصد نفر سوارۀ جمازه 4 سوار، تمام با شمشير و تفنگ بودند و قريب بيست نفر ماديان 5 سوار، مابقى جمازه سوار. يك روز آنجا اطراق 6 شده كه حجاج جمع شدند.
دهم ماه ذىالقعده اول آفتاب رفتيم آن طرف جسر كه سربازخانۀ عسكرشان بود، مشق مىكردند و چهارصد نفر سرباز نظام داشتند و دستههايى كه مشق مىكردند، سى چهل نفر بودند. از آنجا آمديم منزل.
دهم ذىالقعده قريب به ظهر حجاج به كجاوه رفته، نشسته، روانه شديم. بين مغرب