84توانست تازيانۀ عذاب كلامى خود را بر معاويه و اقمار او فرود آورد. و بدين سان صداى حضرت بسيار رسا و رعدآسا بر پيكرۀ حكومت اموى فرود مىآمد و بر ضد جنايتها و گناهان حكّام در جامعه انتقاد مىكرد، حتّى نسبت به شرابخوارى يزيد در دوره پدرش معاويه نيز اعتراض مىنمود و در مورد تلاش معاويه براى جانشينى يزيد هم برخوردى اعتراضآميز داشت.
بعدها هم كه يزيد خليفه شد، حضرت زيربار خلافت او نرفت. معاويه مرد و يزيد به واليانش طى نامهاى دستور داد كه براى او از مردم بيعت گيرند. نامۀ او به مدينه رسيد، در پى اين دستور، حاكم مدينه از حسين بن على خواستار بيعت با يزيد شد، امّا همانطور كه انتظار مىرفت آن حضرت از بيعت با يزيد خوددارى كرد و خانواده و يارانش را جمع كرده و براى علنى كردن قيام و انقلابش به سوى مكه رهسپار شد. هدف حضرت از اين انقلاب، تنها از ميان بردن يزيد نبود بلكه وى مىخواست ريشۀ حزب اموى را از بيخ بركند و بر تيرگى و ظلمتى كه بر جهان اسلام سايه افكنده بود، خاتمه بخشد.
امام عليه السلام در پاسخ به دعوت كوفيان، مسلم بن عقيل پسر عموى خود را كه فردى متنفذ و امين بود به سوى آنان فرستاد و مسلم بن عقيل وارد كوفه شد و مردم را به قيام عليه يزيد دعوت نمود. يزيد براى خاموش كردن آتش اين قيام، عبيداللّٰه بن زياد را به ولايت كوفه گماشت و در پى خيانت اهل كوفه و شهادت هانى بن عروه و مسلم بن