83دنبال داشت. معاويه، زياد بن ابيه را بر كوفه و بصره مسلط ساخت تا آنان را آرام كند و زياد با ايجاد قتل و خونريزى، كنترل كوفه و بصره را به دست گرفت. در چنين شرايطى بود كه امام حسين عليه السلام سكوت را جايز ندانست و با جمع كردن شيعيان و تابعان از آنان خواست ايشان را براى احقاق حق يارى كنند. اوج مخالفت امام در تصاحب كاروانى بود كه از سوى والى يمن هدايايى براى دمشق مىبرد. حضرت پس از مصادرۀ كاروان، نامهاى به معاويه نوشت كه چشمانش را خيره و عقلش را مدهوش ساخت.
اين نامه چنين بود:
«از حسين بن على به معاوية بن ابى سفيان. اما بعد، كاروانى از يمن از طرف ما مىگذشت. اين كاروان حامل اموال و پارچههايى بود تا بدانها خزاين دمشق را پر كند و سپس آن را به فرزندان پدرت باز گرداند، من بدين اموال نيازمند بودم و آنها را تصاحب كردم.»
معاويه ديد امام عليه السلام نام خود و پدرش را بر او مقدم ساخته و او را با لقب اميرمؤمنان نخوانده و اين نشان مىداد نويسندۀ نامه خود را از اطاعت حكومت ناحق برى دانسته است.
در نامه نگارىهاى بعدى بين آن دو، امام عليه السلام او را شماتت كرده و كشندۀ حجر بن عدى كندى و ياران نمازگزار و خداپرست او دانسته و همچنين او را كشندۀ عمرو بن حمق، صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله دانست و تا