130شود، باز به حال خود باقى بوده و كاسته نمىشود؟ آيا نمونۀ روشنى از پديدههاى اين جهان مىتوان براى اين موضوع ذكر كرد؟
امام عليه السلام فرمود: آرى! نمونۀ روشن آن در عالم محسوسات، آتش است؛ شما اگر از شعلۀ چراغى صد چراغ هم روشن كنيد، شعلۀ چراغ نخست به جاى خود باقى است و از آن چيزى كاسته نمىشود.
اسقف هر پرسش و مشكلى به نظرش مىرسيد، همه را پرسيد و پاسخ قانع كننده شنيد و چون خود را ناتوان ديد، به شدت ناراحت و عصبانى شد و گفت:
«مردم! دانشمند والامقامى را كه اطلاعات و معلومات او بسيار بيشتر از من است به اينجا آوردهايد تا مرا رسوا كند و مسلمانان بدانند كه پيشوايان آنان از ما برتر و داناترند؟ به خدا سوگند ديگر با شما سخن نخواهم گفت و اگر تا سال ديگر زنده ماندم، مرا در ميان خود نخواهيد ديد! اين را گفت و از جا برخاست و بيرون رفت!»
غريو شادى از ميان حاضران برخاست. اين ماجرا، به سرعت در شهر دمشق پيچيد و موجى از شادى، محيط شام را فرا گرفت. در اين ميان، هشام از نفوذ معنوى امام خشمگين شد و دستور داد كه حضرت، همان روز دمشق را ترك كند و براى خنثى سازى اين توطئه، بىدرنگ، پيشواى پنجم را متهم به گرايش به مسيحيت كرد و با كمال ناجوانمردى، به برخى از فرمانداران خود در بين راه