129مأمور كرد تا ناظر وقايع باشند. طولى نكشيد كه اسقف بزرگ كه فوق العاده پير و سالخورده بود، وارد شد و با شكوه و احترام فراوان، در صدر مجلس جاى گرفت؛ آن گاه، نگاهى به جمعيت انداخت و چون سيماى امام باقر عليه السلام نظرش را جلب كرده بود، از ايشان پرسيد: از ما مسيحيان هستيد يا از مسلمانان؟
امام عليه السلام فرمود: از مسلمانان!
اسقف: از دانشمندان آنان هستيد يا افراد عامى؟
امام عليه السلام : از افراد عامى نيستم.
اسقف گفت: پس اوّل من بپرسم يا شما مىپرسيد؟
امام عليه السلام : اگر مايليد شما بپرسيد.
اسقف: به چه دليل شما مسلمانان ادعا مىكنيد كه اهل بهشت غذا مىخورند و مىآشامند، ولى مدفوعى ندارند؟ آيا براى آن، نمونه و نظيرى در همين دنيا وجود دارد؟
امام عليه السلام : بلى! نمونۀ روشن آن در اين جهان جنين است كه در رحم مادر تغذيه مىكند، ولى مدفوعى ندارد!
اين پاسخ امام كه اسقف را شگفت زده كرده بود، با شگفتى پرسيد: شما كه گفتيد از دانشمندان نيستيد؟
امام عليه السلام : من چنين نگفتم بلكه گفتم از افراد عامى نيستم.
اسقف: پس سؤال ديگرى بپرسم؟
امام عليه السلام : بفرماييد
اسقف: به چه دليل عقيده داريد كه ميوهها و نعمتهاى بهشتى كم نمىشود و هر چه از آنها مصرف