112حجرالاسود: چرا اتفاقاً! مىخواهم بشنوم، بيشتر از خود ماجرا، كلامتان، روح باز رفتهام را به من برمىگرداند.
امام عليه السلام فرمود: هنگامى كه فرزدق اين اشعار را مىسرايد، هشام به شدت خشمگين مىشود و دستور مىدهد تا او را در محلى به نام «عسفان» ميان مكه و مدينه زندانى كنند... 1و چقدر سخت و كشنده بود براى آن سنگ سياه آسمانى؛ آن گاه كه آخرين كلمات امام را شنيد و دانست كه لحظۀ فراق نزديك است و بايد به انتظار ديدن يار بنشيند:
بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران
كز سنگ ناله خيزد، روز وداع ياران