32
حيف تو هستى...
گفت: نمىدانم چرا اصلاً حال بيرون آمدن و حرم رفتن ندارم.
گفتم: «حال» با شكم خالى بيشتر و بهتر به دست مىآيد.
گفت: اين چند لقمۀ حلال را هم نمىتوانى ببينى كه از گلويمان پايين مىرود؟
گفتم: نوش جان و گواراى وجود. شيعۀ على مرتضى(ع) اگر نخورد، پس كى بخورد؟! اما تو كه دنبال حالى، بايد به مولا اقتدا كنى و به رسول خدا9 كه هرگز سير نمىخورد. پرخورى، چشمههاى اشك را مىخشكاند و حالى باقى نمىگذارد.
گفت: آخر، حيف است. اينجا چيزهايى جلوى آدم مىگذارند كه در خانۀ خودمان گاهى قدرت