31مىگويم الآن بلند مىشوم، الآن بلند مىشوم، يك چرت ديگر... كه يك وقت مىبينم آنها رفتهاند و من ماندهام.
گفتم: در ايران چه مىكنى كه سر وقت به ادارهات مىرسى؟
گفت: آن حسابش جداست. اگر دير برسم، با كارتكس و توبيخ و درج در پرونده و... روبهرو مىشوم.
گفتم: اصلاً تا به حال صبحها مسجدالحرام رفتهاى؟
گفت: نه! هنوز موفق نشدهام.
گفتم: كسى كه لذت حضور سحرگاهان در بيتالله را بچشد، صبحها خود به خود، خواب از چشمش مىپرد و به موقع، بيدار مىشود. عشق، تنبلها را هم زرنگ مىكند.
گفت: آخر خواب طرفهاى صبح هم شيرين است.
گفتم :
خواب نوشين بامداد رحيل
باز دارد پياده را ز سبيل