59نزديكتر شدهايم و هر چه از آن به عنوان «تهاجم و تصاحب سرزمينها» ياد كنيم، از معناى اصلى دور شده و به مفاهيم مسخشدۀ «جهاد» به دو شهر امپراتورى عرب يعنى:
شام و بغداد و بعدها خراسان و رى و اصفهان نزديك شدهايم.
مدينهشناسى مىكوشد تا ما را به مدينۀ پيامبر صلى الله عليه و آله بكشاند و در آن محيط ساده، جامعۀ انسانى آن روزگار را تجسّم بخشد.
اگر مهاجران مكّى مىخواستند اموال خودشان را كه به دست چپاولگران قريش افتاده بود، بازْپس گيرند و يا لااقل به ميزان اندكى كه برايشان مقدور بود، جبران مافات كنند، چه بايد بكنند؟
و اگر مىخواستند در كار تعليم و تربيت خود و اولادشان آزاد باشند و از آزار و تهديد برهند، چه مىتوانستند بكنند؟ اينها در مدينه بودند و برخوردار از قدرت معنوى، و آنها در مكّه بودند و بهرهمند از قدرت مادّى!
لَيَأْكُلُونَ أَمْوٰالَ النّٰاسِ بِالْبٰاطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ . 1براى نگارنده در ابتدا اين سؤال وجود داشت كه وقتى مسلمانان با تعابيرى چون:
...يُهٰاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللّٰهِ و يا: جٰاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللّٰهِ ، بِأَمْوٰالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ ستوده شدهاند، و در مرتبت مقام معنوى آنها عبارت: أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّٰهِ آمده، چرا بايد به بازپسگرفتن اموالشان از قريش مصمّم شوند؟
بعد پى بردم كه مسأله، صِرفاً دستيابى به مال نبوده است. آنها بنا به خصيصۀ ايمان نمىتوانستند بزرگان قومى را تحمّل كنند كه در بتپرستى متعصّبند و اموال مردم را به زور تصاحب مىكنند؛ كثيفترين نظام بردهدارى را حفاظت كرده، سدكنندگان راه خدا هستند.
جناح مقابل نيز بنا به خصيصۀ بتپرستى و اشرافيّت قومى، نمىتوانستند قوم ضعيفى را در مجاور خود تحمّل كنند كه با همۀ جلوههاى شهوترانى، مالاندوزى و بت و