60خودخواهى مخالف باشند.
بنابر اين مسأله را نبايست در تصاحب چند درهم و متاع نگريست؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله دنيا را متاع غرور مىدانست و براى اموالى كه پيروانش در راه خدا از دست داده بودند، دل نمىسوزاند. آنها وجودشان را در درياىخدا و براى او رها كرده بودند و آمال آنها دلدادگىهاى عادى نبود؛ لذا برايشان عادى و قابل تحمّل بود كه در جزيرةالعرب متحمّل زمامداران ظالم باشند و عاقبت زير سم آنها قتل عام شده؛ يا به اسارت و بردگى برده شوند و ديارشان را در ميان خون و آتش ببينند. اين همان جهادى بود كه در راه خدا متحمّل مىشدند.
مسلمانان براى تحقّق محيطى تهى از چپاول و زور، در مقابل سفّاكان بتپرست، حقّ خود را مطالبه مىكردند و در اين راه، از بذل جان و مال دريغ نمىورزيدند. آيا كار آنان، مغاير با حقّ دفاعى بود كه خداوند آن را به انسان عطا كرده است؟ از سوى ديگر اگر در مسير دفاع، به كمترين تجاوزى روى مىآوردند، آيا اين گناه، مغاير آيينشان و نيز وظيفۀ ايشان نبود كه انسان مىبايست در تلاش صادقانه براى احياء حيات معنوى همنوعانش باشد و همه را به صلح و آرامش و محبّت دعوت كند؟
گمان نگارنده اين است كه هم راه يكى است و هم نتيجه؛ و اين تاريخ است كه نشان مىدهد، يا به عقيدۀ حقير اثبات مىكند كه مردان بزرگ معنوى تاريخ بشر، اگر چشمداشتى به چند تكّه مال دنيا داشتند، نمىتوانستند موجِد بزرگترين تحوّل اخلاقى و معنوى در تاريخ تمدّن علمى و فرهنگ معنوى بشرى شوند.
ما امروزه نمىتوانيم پيشنهادى براى آن برهه از تاريخ اظهار داريم؛ ولى مىتوانيم رويدادهاى آن دوره را مورد تحليل قرار دهيم كه آيا با اصولى كه ما مطرح كردهايم مطابقت مىكند و هماهنگى دارد يا نه؟ بايد تأمّل كرد و به تاريخ مدينه بازگشت.
كاروانهاى تجارتى كه به سوى شام و يمن در تردّد بود، تأمينكنندۀ مايحتاج عمومى مردم، اشراف و زائرانى بود كه براى پرستش بُتها به آن سوى مىشتافتند.
عموماً اين كاروانها از آنِ مردم عادى بود و بعضى از آنها با جلال و شكوه بيشترى، اموال تجارتى سران قريش را جابجا مىكرد. اين نوع كاروان كه تمامى بارَش از