57رسيد و سعى كرد تا تمامى رفتار و كردار مسلمانان را تحت نظر گرفته، شايد با واكنشى سريع، ضربۀ نهايى را بر اعتقادات آنها وارد سازد.
در عوضْ مسلمانان در اين برهه از تعليم و تربيت دينى، از محمّد صلى الله عليه و آله دو چيز خواستند كه به آنها اجازه دهد تا حفاظى مدبّرانه در برابر دشمنىهاى قريش به دور خود بكشند و آن سفّاكان بىباك و متعصّبان مالاندوز و شهوتران را به رعايت حقوق مسلّمشان وادار سازند.
نگارنده از صفحات تاريخ آن روزگار اطمينان دارد كه شرايط اجتماعى مسلمانان پس از دو نگرانى قريش از «تجارت خود» و «رعايت سُنن عرب به التزام رعايت حقوق همۀ آحاد جزيرةالعرب»، دستخوش تحوّلى ژرف شده بود. مسلمانان، به آيندهاى رهنمون شدند كه مبانى معنوى و مورد اعتقادشان، تحكيمبخش آن بود.
مسلمانان در مدينه، ديگر مردمى پراكنده و در اقليّت نبودند. آنها خود را در جامعهاى جديد يافته بودند كه به دو چيز نيازمند بود:
اوّل آنكه در ايمان به خدا و انجام تعليمات اخلاقى و انسانى آزاد باشند و مكّىها متعرّض آنها نشوند.
دوم آنكه اموالشان را كه سران قريش به غارت برده بودند، باز پس گرفته شود يا لااقل بيش از اين بر آنها ستم روا ندارند. گفتنى است كه مسلمانان، سيزده سال بود كه از ديارشان اخراج شده بودند و با فقر و مسكنت مىزيستند.
نيازمندىِ نخست، حقّ آزادى در عبادت و قبول ديانت بود و دومى، دسترنجى بود كه با زحمتها و زجرهاى فراوان اندوخته بودند؛ تا از آن طريق، معيشت ناچيز خود را كفايت كنند و اجتماع جديدشان در مدينه مورد تهاجم و غارت قرار نگيرد.
تحقّق اين دو خواسته، خواستۀ به حقّ همۀ طوايف عرب را در «حفظ امنيّت راههاى بازرگانى» تأمين مىكرد و متقابلاً ضمانت اين خواسته، تحقّق آن دو خواسته را تضمين مىنمود.
نتيجهاى كه عرض شد، پيامد منازعاتى بود كه پس از قتل عمرو بن حضرمى حاصل شد. روند اين تحوّلات، زبان به زبان مىگشت و تحليل از پَس تحليل را به دنبال داشت و