51مصالح بازرگانى و پرستش تاجرانۀ بتها مىبينند، از گناه قتل و حوادثى كه دامنگير آنها شده، سخن به ميان آورند و به آنچه كه هزاران بار بدتر بوده و دامنگير ديگران كردهاند، بىاعتنا باشند؟
پس بدانيد كه هم مسلمانانى كه به مُجوّز دست به قتال زدهاند، خطا بوده است و هم كارهاى شما!
راه قرآن، راه سومى بود كه ميان سُنن جاهلى و رهروانِ ضدّ سنن جاهلى ترسيم شد و خطوط تعليمات اسلام را بر مسلمانان عرضه داشت. چشمها را فراخى ديگر بخشيد و انديشهها را به سوى اصولى كه ضامن تفاهمهاى اجتماعى و محبّتها و الفتهاست، جهتى متعالى داد.
اينجا بود كه قريش كه فكر مىكرد بر اساس شاخصهاى جاهلى، قتل عمروبن حضرمى، سايه بر شخصيّت پيامبر صلى الله عليه و آله انداخته است، مشاهده كرد كه پرده از دلسوزىهاى مصلحتجويانه به كنارى رفته و گناه و خطاى متعصّبان بر ملا شده است.
حقير گمان مىكند: چون تحقيق در تطوّر اين وادى از نظر عارفان دين و مفسّران آيات و محقّقان تاريخ تحوّل فقه، در حيطۀ وظيفۀ اسلامشناسان است، بايد به همين مقدار كه گفته شد، بسنده شود. تنها به ياد آوريم كه در طول حيات اجتماعى و سياسى مسلمانان از شمال آفريقا تا آسياى دور، خصوصاً در تاريخِ مدينه، بسيارى سعى كردند تا در اين آيۀ مهم و صريح در حرمتِ قتال و فتنهگرى و... شرط و فرضهايى را طرح كرده، حتميّت آن را زيركانه از اصالت بيندازند تا براى منازعات و كشمكشهاى دنيايى خود توجيهى بيابند و آيه را از صلابت و صراحتى كه به اعتبار نصبودنش دارد، منسوخ كنند؛ يا با مسخ سيرۀ پيامبر صلى الله عليه و آله و وقايع جنبى و تاريخى، آيه را به وادى اگرها و شايدها و ممكنها كشانيده، بزرگترين «اصل تحوّل فكرى بتپرستان» را به وابستگى كوركورانۀ سنن و مسلمانان را از تدبّر مجدّانه و تأمّل متحوّل در مفهوم «حرام» - كه طيف گسترده و وسيع آن، شامل همۀ اعمال و رفتارهاى آدمى است - باز دارندو باعث شوند كه به جايى رسيم كه هيچ اصلى را معتبر نيابيم؛ مگر به ضرورتى يا شرايطى!
صراحت عطاء در اينكه اين آيه «محكم» است و منسوخ نيست و هرگز پسنديده