48قيم بوده و تأليفات و اقوال آن دو را دليل و مستند خويش قرار مىدهند. و از اينجا است كه وهابيان در مسألۀ توحيد همان مطالب را تكرار نمودهاند كه قبلاً از ابن تيميه نقل نموديم و لذا عبداللطيف نوۀ محمد بن عبدالوهاب كه از علماى وهابيان است در رساله چهارم از رسائل پنجگانهاش كه«هديه سنيه»ناميده است، در بيان بخشى از عقايد وهابيان مىگويد:«ما معتقديم كه خداوند همانگونه كه خودش فرمود اَلرَّحْمٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوىٰ در بالاى عرش نشسته و ما معتقديم خدا داراى دو دست مىباشد؛ زيرا فرموده است: بَلْ يَدٰاهُ مَبْسُوطَتٰانِ و ما معتقديم او داراى چشم و صورت است؛ زيرا فرمود: وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ گرچه كيفيّت اين اعضا براى ما معلوم نيست و همۀ حديثها را هم كه درباره صفات خدا از پيامبر نقل شده است تصديق و اعتراف مىكنيم كه در روز قيامت خدا به ميان بندگانش خواهد آمد و... 1
فتاواى فقهى وهابيان
حرمت زيارت قبور انبيا
بخشى از عقيدۀ وهابيان را در مهمترين و اساسىترين موضوع كه مسألۀ توحيد و خداشناسى است ملاحظه فرموديد.
اكنون به نقل بعضى از فتاواى فقهىِ آنان، كه ارتباط مستقيم با بحث ما دارد، مىپردازيم: يكى از اين فتواها حرمت سفر براى زيارت قبور پيامبران و صالحان و حرمت توسّل و تبرك به آنان و ساختن حرم و بارگاه و تعمير قبور و مشاهد آنها است.
و اين موضوع اولين بار در سال 726 ق. در دمشق از سوى ابن تيميه مطرح و مجدداً موجب شورش و بلوا گرديد و اين شورش و فتنه، آنگاه به اوج خود رسيد كه علما و قضات متوجه شدند كه او در سال 710 ق. و شانزده سال قبل در حرمت زيارت قبور پيامبران و در حرمت توسّل و تبرك به آنها، كتابى به نام«اقتضاء الصراط المستقيم» تأليف نموده است، چون هر روز بر شدت فتنه و آشوب مىافزود و شعلههاى اين آتش به شهرهاى ديگر نيز سرايت مىكرد، حاكم وقت مصلحت را در اين ديد كه براى رفع