73صعصعه و أزَدشَنُوئة و جزم (جرم) و زبيد و بنوذكوان، از فرزندان سليم و عمرو اللات و ثقيف و غطفان و غوث و عدوان و علاف و قضاعه را شامل مىشدند. 1بيشتر نامبردگان در اين روايت، در دو روايتى كه زبير از عبدالعزيز بن عمران و نيز مجاهد دربارۀ حمس نقل كردهاند، ذكر نشدهاند و آنها عبارتند از: اوس، خزرج، جشم، ازدشنُوئة جزم (جرم)، زبيد و عمر و اللات كه اين نيز دانسته نشد. جشمىها كه نامشان در اين روايت ذكر شده، وابستگان به جشم بن معاوية بن بكر بن هوازن بن منصور بن عكرمة بن حفصة بن قيس عيلان هستند، يا منسوبين به جشم بن سعد بن زيد مناة بن تميم بن مرّ هستند كه دريد بن صمّۀ شاعر، از ميان ايشان برخاسته است و اينان از وابستگان به خزرج انصار نيستند؛ زيرا جشم بن خزرج در شمار همين خزرجىهايى هستند كه در اين خبر از آنان ياد شد. و چنان نيست كه هركس در خبر نقل شده از سوى عبدالعزيز بن عمران و مجاهد دربارۀ حُمس از او ياد نشده است، در شمار قريشىها يا از خانواده قريش منظور شود؛ زيرا اين همه قبايل نمىتوانند از نسل قريش باشند.
در خبرى كه ازرقى دربارۀ حمس آورده، چنين آمده است كه وجه تسميۀ آنها، از شدت و سختگيرى دينى ايشان ناشى شده است؛ زيرا مىگويد: حمس از اين جهت حمس ناميده شدهاند كه در دين سختگيرى زياد به خرج مىدادند و احمس به معناى كسى است كه در دين سختگيرى مىكند و اين با آن چه عبدالعزيز بن عمران در وجه تسميۀ ايشان به نام حمس آورده، مغايرت دارد، زيرا وى در خبر پيش گفته، به نقل از زبير مىگويد: آنان از اين جهت حمس نام گرفتند كه در كنار كعبه كه «حمساء» ؛ يعنى سخت و محكم است و سنگ آن سفيد تيره مىباشد، مىزيستند.
ازرقى نيز در خبر ابنجريج، در اين باره مطلبى آورده كه با خبر پيش گفته در وجه تسميه حمس، مطابقت دارد. وى آورده است: احمسى به معناى كسى است كه در دين سختگيرى مىكند. ازرقى اين خبر را در مطلبى با عنوان «گشودن در كعبه و گشايندگان