37باشد، خبر آن دو [ نووى و سهيلى در مورد سنّ اسماعيل به هنگام مرگ هاجر] باز هم جاى تأمل دارد؛ زيرا ازرقى از ابناسحاق نقل كرده كه وقتى ابراهيم فرمان بناى كعبه را يافت، سوار بر براق شد و خود را از «ارمينيا» به مكه رسانيد و در آن زمان اسماعيل بيست سال داشت و مادرش پيش از آن وفات يافته بود. 1 اين سخن بدان معناست كه وقتى مادرش وفات يافت او كمتر از بيست سال سن داشته است؛ زيرا هاجر قبل از آمدن ابراهيم وفات يافته بود و زمانى كه ابراهيم آمد، اسماعيل بيست سال داشت.
سخن نووى از جهت ديگر هم جاى تأمل دارد؛ چه اين كه او گفته است: وقتى هاجر وفات يافت، ابراهيم نود سال داشت و فرزندش [ اسماعيل] بيست ساله بود، اگر اينسخن درست باشد، بايد هاجر در هفتاد سالگى او را زاييده باشد كه جاى انديشه و تأمل دارد. و اگر هم درست باشد، جزء كرامات اوست كه البته از شأن و مقام بالايى هم برخوردار است و شكى در آن نيست.
در كتاب فاكهى نيز پس از بيان مطالبى دربارۀ وى، آمده است: از يكى از راويان شنيدم كه مىگفت: به سه زن وحى شده است: مريم دختر عمران، مادر حضرت موسى و هاجر، مادر اسماعيل - صلوات اللّٰه عليهم اجمعين - كه البته سخن شگفتى است.
از جمله اخبار شگفت كه در مورد وفات هاجر آمده است، مطلبى است كه ابناثير در الكامل نقل كرده. او دربارۀ وفات ساره مىگويد: گفته شده كه هاجر، مدتى پس از ساره زندگى كرد، حال آن كه صحيح آن است كه هاجر پيش از ساره وفات يافت. 2 جنبۀ شگفت اين خبر در آن است كه اسماعيل، چهارده سال از اسحاق بزرگتر بود و ساره بنا به گفتۀ اهل كتاب يكصد و بيستوهفت سال زندگى كرد!.
سعى ميان صفا و مروه، به دليل سعى و رفتوآمد هاجر ميان آن دو كوه، براى يافتن آب براى رفع تشنگى فرزندش، آنگاه كه تشنگىاش شدت يافت، براى انسانهاى