14كند.» 1 واين مخالف با مطلبى است كه در روايت قبلى ابن عباس آمده بود؛ زيرا در آن روايات مىگويد: «ابراهيم، هاجر و فرزندش اسماعيل را در حالى كه به وى شير مىداد، به آنجا آورد و او را در سايبانى بالاتر از زمزم در بالاى مسجد [ الحرام] گذارد.» تفاوت اين دو روايت، روشن و آشكار است؛ زيرا محل حِجْر با محل زمزم، تفاوت دارد.
مسعودى دربارۀ محلى كه ابراهيم، هاجر و اسماعيل را در آنجا گذاشت، مطلبى دارد كه با آنچه ابنعباس و ابوجهم بن حذيفه ونيز ابناسحاق گفتهاند، متفاوت است. او مىگويد: وقتى ابراهيم فرزند خود اسماعيل و مادر او هاجر را در مكه ساكن ساخت و آنان را به خداوند سپرد و همچنان كه خداوند متعال خبر داد، آنها را در جاى بى آب و علفى نزديك خانۀ گرامى خداوند جاى داد و اينجا پشتۀ سختى بود و ابراهيم به هاجر دستور داد كه بر آن سايبانى براى خود بهپاكند تا در آن ساكن شوند. 2از اين روايت روشن مىشود: در مورد جايى كه ابراهيم فرزندش اسماعيل و هاجر را در مكه سكونت داد، سه گفته نقل شده است: الف - حِجر، كه گفتۀ ابوجهم و ابناسحاق است. ب - بالاى زمزم كه از ابنعباس نقل شده و در محل حجر كه مسعودى آن را باز گفته است، ج - فاكهى از طريق واقدى از ابوجهم بن حذيفه و به سند خود خبرى را نقل كرده كه در آن از تمام شدن آبى كه همراه هاجر بود سخن گفته و اين كه هاجر درپى تشنه شدن فرزندش اسماعيل بهدنبال آب گشت و خداوند او را سيراب كرد، بدين ترتيب كه جبرئيل براى آنها از زمزم، آب بيرون آورد و...
اين روايت همچنين مىگويد: دو نوجوان از عماليق بهدنبال دو شتر گمشدۀ خود مىگشتند. به آنجا كه رسيدند، تشنه شدند. خانوادۀ ايشان كه در صحراى عرفه بودند، در اين حال نگاهشان به پرندهاى افتاد كه در سمت كعبه پرواز مىكرد. از اين قضيه شگفتزده شدند و به يكديگر گفتند: اين پرنده در اين بيابان بىآب، چه مىكند؟! يكى از آنها به ديگرى گفت: به نظر تو اين پرنده در جستجوى آب نيست؟ و پاسخ شنيد: كمى